مهدی بزرگی - وکیل دادگستری
روزگاری بود برای ورود به کانون امتحانی لازم نبود ،
رفتن به مؤسسات تست زنی احتیاج نبود ، استرس پشت دربهای بسته در جان کسی نبود ، هل شدن هل کردن ، هل دادن لازم نبود . با داشتن شرایط عمومی و تأیید سه وکیل پایه یک می توانستی پروانه کار آموزی بگیری سپس در اختبار شرکت کنی چنانچه در اختبار قبول شدی پروانه پایه یک یا درجه یک بگیری چون هنوز جنبه انسانی وکالت بر جنبه اقتصادی آن غلبه داشت .
از آن روزگار هر چند مدت مدیدی گذشته در دوران بعد از انقلاب هم کانون مثل چیزهای ناجور دگرگون شد و روزگاری را با روسای انتصابی سپری کرد در جذب وکیل وضع نامعینی داشت ابتداحضور و وجود وکیل ولزوم آن در دادرسی مشکوک بود اگرچه پروانه هایی ولوکم با اشاره و نشانه صادر شد ولی کافی نبود یعنی تعداد وکلا پاسخگوی نیاز جامعه نبود . جامعه با رفتار خود به مسئولین پیام داد حضور وکیل نه تنها لازم است بلکه ضروری است در دهه هفتاد حاکمیت در فاز جدید قدم برداشت و ارتباط بیشتری با جهان خارج بر قرار کرد اجباراً می بایست برای کانون هم فکری بکند تا مقبولیت جهانی پیدا کند .
آنگاه با تصویب قانون کیفیت اخذ پروانه امتحانات برای ورود به کارآموزی وکالت شروع شد وكار تا حدي نظم پيدا كرد بعلت اینکه سالهای زیادی حدود 18 سال کارآموز به تعداد نیاز جذب نشده بود از طرفی جامعه شدیدا نیازمند وکیل و جمعیت حقوقدان تشنه آب ونان وکالت بودند با حمله و هجوم ماده 187 به جریان وکالت در حکومت دولت اصلاحات تا حدی عطش وکیل و موکل همچون ورود اجناس چینی فروکش کرد متعاقب این هجوم تعداد جذب کارآموزان کانونها هم زیادتر شدهرچند کانونها باقوانین دست و پاگیر وسیستم سنتی مدیریت نتوانستند در این زمینه کار زیادی انجام دهند فریاد شان هم به جایی نرسید هر چه تعداد روبه صعود داشت آموزش اخلاق سمت نزولی را می پیمود نظارت بر اخلاق ، رفتار کارآموز و سپس وکیل بعلت وضعیت بوجود آمده محدود شد بطوریکه آمار تخلفات وکیل و کارآموز به میزان افزایش جرائم در جامعه رشد کرد یعنی که رشته کار از دست رفت !!!.
تا اینکه کانونها در سال 90 بدون تحقیق و بررسی دقیق ابتکار جدیدی انجام دادند آنهم امتحان تشریحی در مرحله ورود به کارآموزی بود کانونها به عبارتی تصمیم به جذب کارآموز دانا گرفتند هرچند بعضی از کانونها استقبال نکردند ولی کانون مرکز بنا را بر امتحان تستی و تشریحی گذاشت با این استدلال که کارآموز دانا جذب کند تا وکیل توانا تحویل جامعه دهد اما نمیدانست به علت كم كاري كانونها آموزش این دانائی و توانائی در مؤسساتی انجام می شود که صلاحیت تربیت وکیل را ندارند و جز پول به چیزی نمی اندیشند . به جای برخورد ریشه ای حرکتی شاخ وبرگی کردند از پیش معلوم بود نتیجه نخواهد داد.یادمان رفت وقتی به کانون آمدیم چیزی نمی دانستیم یعنی که بعدا وکیل شدیم
؛ بماند که این اشکال قانونی در جذب وکیل موجب شد تا مؤسسات حقوقی همچون قارچ سر از جامعه وکالت در آوردند وآموزش وکیل را در دست گیرند و در دوره های اخیر انتخاب هیئت مدیره هم موثر بودندآمده اند تامدیریت کانونهاراهم در دست بگیرند !!!. از طرف ديگر قوانین مربوط به جذب و تربیت وکیل متعلق به دهه های گذشته است به هیچ وجه پاسخگوی نیاز فعلی جامعه وکالت نیست متأسفانه کانونها تلاش جدي در اين خصوص نكردند .
کانونها با استدلال اینکه می خواهند کارآموز دانا جذب کنند و از طرفی بنحوی دست مؤسسات را کوتاه کنند در گردابی گرفتار شدند که تعداد زیادی از داوطلب مظلوم را با خود گرفتار کردند و جز رنج و عذاب هزینه برای خود و داوطلب کارآموزی کار شایسته ای نکردند معلوم نیست کارآموز شایسته و دانا جذب کرده باشند ؟ چون هیچ مؤسسه تحقیقاتی بروی موضوع تحقیق نکردند نظر نداده اند علی ایحال با اعتراضاتی که بعمل آمد و با بررسی كه خود كانون به عمل آورد معلوم شد طرح اشتباه بوده متأسفانه کانون هیچوقت اقرار به اشتباه خود نکرد و از این نظر عذرخواهی بعمل نیاورده اگر چنین می شد این رفتار مدنی جایگاه کانون و مدیران آنرارفیقتر می کرد ويادگاري بود براي آيندگان و آبی بود بر آتش داوطلبانی که قبول شدند و سپس رد شدند !!!. اما آیا با اين روش جذب کارآموز دانا مشکل تربيت وكيل توانا حل خواهد كرد ؟
اتفاقاً بنظر بدتر هم هست . اصولاً وکیل می بایست کار را در کوران و دوران کارآموزی یاد بگیرد بجای تغییر در روش آموزش کارآموز می خواهیم قیف ورودی ها را تنگ تر بنماییم وحسرت وكيل شدن را به دل تعدادي جوان بگذا ريم هیچوقت فکر اساسی و بنیادی نكرديم چون بخاطر غروری که داریم حاضر نیستیم نهالی بکاریم که میوه اش را دیگران برداشت نمایند همیشه می خواهیم نهالی بکاریم که میوه اش را هم خودمان برداشت کنیم به همین دلیل با مشکل مواجه می شویم .
بجای اینکه مصوباتی وضع کنیم و فوراً لغو نمائیم ؛ قوانیني تصویب کنیم که ماندگار باشد . یقیناً نحوه جذب کارآموزی ، دوره کارآموزی ، آزمون اختبار ، آموزش و بازآموزی وکیل ،ونظارت بروکیل همه و همه ایرادات اساسی دارد که با وضعیت ونياز فعلی هم خوانی ندارد به همین دلیل هر مصوبه برای اصلاح با مشکلاتی روبرو می شود چون موضوع از اساس وبنيان ایراد دارد پیشنهاد می گردد در قوانین جدید وکالت که امیدوارم طرح آن با وکلا باشد اجازه بدهیم همچون مهندسین و پزشکان فارغ التحصیلان حقوق هم حداقل فرصت تجربه وکالت را داشته باشند به عبارت دیگر ابتکار را از لایحه نویسان بگیریم خود میدانیم چگونه عمل کنیم .
هم اکنون جوانان دوران آموزشهای سخت ورود به کارآموزی و وکالت را می بینند تازه پس از اینکه وکیل شدند با کار وکالت آشنا می شوند این روش خوبی نیست چه بسا کسان زیادی هم اکنون وکیل شدند هیچ فعالیتی ندارند و کسانیکه استعداد این کار را دارند متأسفانه بعلت روزنه تنگ ورود به وکالت اجازه ورود به این شغل را ندارند .
لذا پیشنهاد می گردد درهای ورود کارآموز را بازتر و دربهای ورود به وکالت پایه دوم را کوچکتر و دربهای ورود به پایه یک که ميتواند تخصصی هم باشد را تنگتر نمائیم . ورود در وکالت را مستلزم گذراندن دوره هایی بدانیم که توسط کانونها آموزش داده میشود بدینوسیله یقیناً دست سودجویان کوتاه و آنانی که برای وکالت شایسته ترند انتخاب و درخدمت جامعه وکالت قرار خواهند گرفت . اجازه بدهیم اول بیایند در دوره هایی شرکت کنند همراه وکیلی باتجربه کار وکالت را ببینند سپس تصمیم بگیرند که وکیل بشوند یا خیر یا وصف اینکه وکالت خصوصاً در شرایط فعلی جزء مشاغل سخت محسوب میشود و یقیناً بسیاری از کسانیکه نام و عنوان وکالت را دوست دارند چه بسا در تست زدن توانا باشند ولی در انجام امور وکالتی ناتوان باشند و با سختی کار نتواند کنار بیایند و رفتار متفاوتی انجام دهند متأسفانه روش گزینش و آموزش نامناسب سالهای اخیر اثر نامطلوبی بر وکالت گذاشته که شایسته است با آسیب شناسی دقیق موضوع مورد بررسی قرار گیرد .تا بر اساس آن بتوان تصمیم مقتضی گرفت
پیشنهاد به کانونهای محترم بجای پرداختن به امور دست و پاگیر یا پرداختن به نقل و انتقالات برای جبران هزینه هاکه رفتاری نامهربانانه وکاسبکارانه ودر شان کانونها نیست ضمن اینکه می توانند هزینه تمدید پروانه را بیشتر نموده و خدمات بیشتری هم به همکاران بدهند هم غم خود را به تربیت وکیل و آمورش وی اختصاص دهند که از وظائف اصلی هئیت مدیره ها است . آموزش وکیل با وصف اینکه امروزه بعلت پیچیدگی قوانین و تغییرات ناگهانی مقررات ضرورت آن بیش از پيش احساس می شود مورد توجه نیست حتی در این خصوص می بایست آموزش را اجباری کرد و تمدید پروانه را موکول به گذراندن آن دوره ها قرارداد .
اگر کانونها بجای پرداختن به امور فرعی به وظائف اصلی خود یعنی آموزش و تربیت واقعی وکیل بپردازند و هر از چندگاهی جانی تازه به روح وکالت با پیشنهاد قوانین جدید بدهند هیچ کس و هیچ ارگانی هوس ارائه طرح و لایحه برای کانون نخواهد کرد . خصوصاً از نوع رسمی آن از ماست که بر ماست نگذارید بر ما طمع کنند یکبار کردند و رنج و عذاب آن هم متوجه مردم بی گناه و بی دفاع شد .
هم اكنون پست هاي زيادي در جامعه است كه جاي خالي حضور وكيل در آن حس ميشود وکانونها کمتر بدان توجه دارند به طور مثال
1-حضور ونظارت وكيل در قرارداد هاي مشاركت مدني
2-همانطور كه مهندس ناظر بر ساختمان نظارت مي كند وكيل هم می بایست بر امور حقوقي مجتمع ها نظارت كندتمامي موارد حقوقي از شروع تا پايان وتنظیم سند
3-معرفي وكيل براي نظارت ودر كنار شركتها خصوصا در موضوعات پيچيده
4- حضور وكيل در داوريها
5حضور وكيل در تدوين وتهيه لوايحه قانوني آيين نامه ها بخشنامه ها ......و....
6- مشاور حقوقي در مدارس براي آموزش وراهنمايي معاضدت .
۷-آموزش علمی واخلاقی کارآموزان بطور منظم و مستمر وعلمی اکثریت در کانون تا زمان دریافت پروانه
۸- باز آموزی وآموزش امور وکالتی توسط وکلای باز نشسته وپیشکسوت زیر نظر کانون وکلا