حق شادي
نويسنده: محمدعلي دادخواه
خشت آدمي و هستي و سرشت وجودش آميخته يي از نيازهاي گوناگون است. اين كشش ها و گرايش ها او را وامي دارد تا براي ماندن، زيستن و بهتر زيستن و شادمانه زيستن در پي آنچه براي تامين زندگي توام با آرامش و شادي لازم مي داند گام بردارد. در پديدار هستي از نگاه باورمندان ايران باستان اهورمزدا نخست آسمان را آفريد و سپس شادي را و آنگاه ديگر موجودات را: پس شادي پابه پاي هستي رخ نموده است. در اين گيرودار آدمي ناگزير است از خويش به سوي ديگران رود تا براي برآورده شدن خواست ها و آرزوهايش با او همكار و همگام شود. نخستين خشت جامعه انساني درست در همين جايگاه گذارده مي شود كه آدمي براي تامين خواست ها و دستيابي به آنچه برايش دوست داشتني است با ديگرآدميان همكاري كند و در اين همكاري ناگزير از بستن پيمان و پايداري اين پيمان هاست. لگام اين تندي و كندي و بزنگاه ميانه روي و درست گزيني كه سامانه يي خردورزانه به آن مي بخشد حقوق است. اين خواست و كنش و تعيين كف و سقف اراده و آرزو و آميختن آنچه براي ديگران انجام مي دهد و آنچه از ديگران چشمداشت دارد نيازمند سامانه يي است كه به عنوان يك پيمان مشترك نسبت به كل جامعه بر پا شود. در اين ميان، حقوق نياز انكارناشدني انسان است تا در اين آمد و شد احتياجات نزديك و دور خود را برآورده سازد و بر پايه استعداد و لياقتش ديگر افراد به كمك او بشتابند. تجربه و دانش انديش ورزان طول تاريخ و اين سرچشمه هاي پيدا و پنهان را، كه در حقيقت نيروي كارگزار تشكيل مبناي پيمان جمعي هستند، حقوق مي گوييم. حقوق يك پديدار اجتماعي است كه بشر آن را پي ريخته تا هر كس حدود (حقوق) خود را باز شناسد و در عين حال به تامين نيازهاي طبيعي و منطقي اش برخيزد. دستاورد اين همه بايد و نبايد براي زيست آدمي، در روزگار ما، حقوق بشر ناميده مي شود. پيشينيان گفته اند حقوق قاعده يي است كه از خرد براي همگام شدن با قوانين فطري تراوش مي كند. اكنون بازگرديم به انساني كه از كودكي هنگامي كه لبش خندان است مادرش احساس آرامش مي كند يعني خميرمايه وجودي او آگاهي شادماني هستي اوست كه پيام رسانش خنده يي است كه بر لبش مي نشيند البته منبع و مبناي حقوق يكي نيست. مبناي حقوق بر پايه نظم و دادگري و نياز جامعه انساني است اما منبع حقوق به فطرت، خلقت و آن اراده لايزال الهي برمي گردد كه ما در نوشته هاي آينده به اين منابع سر خواهيم زد تا بنگريم باورمندان، فيلسوفان و جامعه شناسان درباره شادي انسان چه گفته اند؟ و عرف، سنت، رسم، بزم، باور، فرهنگ و دين به اين پديدار برترين مخلوق خداوند چه نگرشي دارند؟در باورهاي مذهبي وعده زندگي شادمانه ديده مي شود و در فراخوان مكتب هاي مادي نيز تبليغ شادمانه زيستن انسان فراوان به گوش مي رسد. پس همان گونه كه پيش از اين گفتيم انسان در هر نقطه يي از اين كره خاكي كه بزيد، خواستار زيستن توام با شادي و نشاط است. پيامبران نيز جملگي در نويدها و اميدهايي كه بر آدمي ارزاني داشته اند وعده دستيابي به زندگي توام با شادي و آرامش را فراوان داده اند. از ديرهاي دور اوستاي زرتشت، زبور داوود، تورات موسي، انجيل عيسي و قرآن پيامبر اسلام همه و همه آدمي را در رهايي از غم و اندوه و رهيابي به زندگي توام با شادماني و شور دعوت و پذيرش كرده اند. گفتني است اديان با اين كلام آغاز مي كنند كه ما فطرت آدمي را مورد پذيرش قرار مي دهيم. پس اگر اين نخستين فرهنگ آوران كه تمدن آدمي را پي مي ريزند سخن از شادي مي گويند هر مكتب حقوقي كه به اين ويژگي آدمي التفات كافي روا ندارد توان تامين نيازمندي هاي او را نيز نخواهد داشت.
□
روزنامه اعتماد، شماره 2815 به تاريخ 9/8/92، صفحه 16 (صفحه آخر)