• مشاهده تمامی اخبار

  • اخبار صنفی

  • مشاهیر وکالت

  • مقالات

  • قرارداد حق الوکاله

  • تخلفات انتظامی

  • قوانین و مقررات جدید

  • نظریات مشورتی

  • مصوبات هیات مدیره

  • اخلاق حرفه ای

  • معرفی کتاب

  • چهره ها در عدلیه

  • نغز نامه

  • گوشه های تاریخ

  • همایش های حقوقی

  • فرهنگی و هنری

  • عکس هفته

  • لایحه جامع وکالت رسمی

  • آداب الدعوی -نوشته رحمان زارع

  • مشاهیر قضاوت

  • رقص آتش - نوشته رحمان زارع

  • مصاحبه ها

  • زنان و کودکان

  • حقوق بین الملل

  • حقوق و سینما

  •  
    • " من یک رویا دارم " ،

      به مناسبت سومین دوشنبه ماه ژانویه به عنوان روز مارتین لوترکینگ

      پایگاه خبری تحلیلی سیمرغ عدالت : یکی از مشهورترین فعالان حقوق شهروندی سیاه‌پوستان آمریکا بود و موفق به دریافت جایزه نوبل شد. وی کشیش فرقه باپتیست بود و به عنوان یکی از نظریه‌پردازان بی‌خشونتی شناخته می‌شود. پس از آن که در 4 آوریل 1968 ترور شد بسیاری از مردم آمریکا از او به عنوان قهرمان و شهید تمجید کردند. تقریبا یک دهه و نیم پس از مرگش دولت آمریکا روز مرگش را تعطیل رسمی اعلام کرد.

      مارتین لوتر کینگ (پسر) در 15 ژانویه 1929 در جورجیا ی آتلانتا متولد شد. نام پدرش نیز مارتین لوتر کینگ بود و مادرش آلبرتا ویلیامز کینگ نام داشت. لیسانس (مدرک کارشناسی) خود را در رشته جامعه‌شناسی از کالج مورهاوس (Morehouse College) دریافت کرد. درخواست وی برای ادامه تحصیل در مدرسه الهیات ییل (Yale Divinity School) پذیرفته نشد و به همین دلیل به چستر پنسیلوانیا رفت تا در مدرسه دین‌شناسی کروزر الهیات بخواند.
      در سال 1951 مدرک کارشناسی خود را در رشته الهیات دریافت کرد. در سال 1955 با درجه دکترای دین شناسی نظام مند (Systematic Theology) از دانشگاه بوستون فارغ‌التحصیل شد.
      در 18 ژوئن سال 1953 با کورتا اسکات ازدواج کرد و صاحب چهار فرزند شد:
      • یولاندا دنیس (17 نوامبر 1955 – مونت‌گومری، آلاباما)
      • مارتین لوتر III 23) اکتبر 1957 – مونت‌گومری، آلاباما)
      • دکستر اسکات (30 ژانویه 19961 – جورجیا، آتالانتا)
      • برنیکا آلبرتین (28 مارچ 1963 – جورجیا، آتالانتا)
      همه بچه‌ها در یک موضوع مشترک بودند، راه پدر را به عنوان فعال حقوق شهروندی ادامه دادند.

      فعالیت‌های حقوق شهروندی
      در سال 1954 کینگ کشیش کلیسای باپتیست خیابان دکستور در مونتگومری آلاباما شد و در سال 1955 یکی از رهبران تحریم اتوبوس‌های مونت‌گومری بود. جریان تحریم از حرکت روزا پارک آغاز شد که جای خود را در اتوبوس به یک سفیدپوست نداد. طبق قوانین ایالتی آلاباما اتوبوس‌های شهری خطی برای جدا کردن محل نشستن سیاهان و سپیدپوستان داشتند که راننده می‌توانست جای آن را عوض کند. وقتی اتوبوس شلوغ شد، راننده از روزا پارک خواست تا به قسمت جلوی اتوبوس برود تا جای خط مورد نظر را عوض کند، اما خانم پارک امتناع کرد. این امتناع به دستگیری روزا پارک در 1 دسامبر 1955 انجامید. در جلسات کلیسا به رهبری مارتین لوتر کینگ تحریم وسایل نقلیه عمومی پیشنهاد و تصویب شد. هدف تحریم ثابت شدن خط فاصل سیاهان و سپیدها در اتوبوس بود. تاثیر تحریم با توجه به تعداد عظیم کارگران و کارمندان سیاه‌پوست بسیار زیاد بود؛ چرا که خسارت مالی زیادی به شرکت‌های نقلیه عمومی وارد کرد. سیاهان با سازماندهی مناسب افراد دارای خودرو، بطور جمعی از خودروها استفاده می‌کردند (اصطلاحا به آن carpooling می‌گویند). حتی برخی از سپیدپوستان هم خودروهای خود را برای این کار اختصاص دادند. مقامات هم بیکار ننشستند و قانونی به شرکت‌های بیمه ها ابلاغ شد که خودروهای این اشخاص را بیمه نکنند. رانندگان تاکسی سیاه پوست حاضر شدند تحریم کنندگان را با تنها 10 سنت جابجا کنند (مبلغی تقریبا معادل قیمت بلیت اتوبوس). به همین دلیل قانونی به تصویب رسید که هیچ راننده‌ای حق ندارد مبلغی کمتر از 45 سنت از مسافران دریافت کند. تعداد زیادی از تحریم کنندگان پیاده به مقصد خود می‌رفتند و گاه دسته‌های بزرگ سیاهانی دیده می‌شد که با پای پیاده به سر کار خود می‌روند. برخی نیز از دوچرخه، موتورسیکلت و اسکیت برای رسیدن به مقصد استفاده می‌کردند. سازمان‌های زیادی در این تحریم و کمپین‌های حامی آن نقش‌آفرینی کردند، از آن جمله: کمیته سیاسی زنان، اتحادیه پیشرفت مونت‌گومری، کنگره برابری نژادی، کمیته اتحاد بی‌خشونتی و مردان مونت‌گومری. سپیدپوستان مخالف هم بیکار ننشستند و چندین بار حرکت‌های خشن انجام دادند. خانه مارتین لوتر کینگ و رالف آبرتانی با بمب مورد حمله قرار گرفت و تعداد زیادی از تحریم‌کنندگان مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. تحریم پس از 381 روز با رای دیوان عالی قضایی آمریکا مبنی بر لغو قانون تبعیض علیه سیاهان به پایان رسید. این یک پیروزی بزرگ برای لوتر کینگ و روش بی‌خشونتی بود.
      پس از این کمپین سیاسی کینگ در سال 1957 (SCLC : Southern Christian Leadership Conference) را بنیان نهاد. گروه در پی بکارگیری اقتدار اخلاقی و سازماندهی قدرت کلیساهای سیاه‌پوستان برای هدایت اعتراضات بی‌خشونت به منظور ایجاد اصلاحات در قوانین حقوق شهروندی بود. کینگ تا هنگام مرگ در این گروه فعالیت می‌کرد. البته گروه از سوی سیاهان جوان و رادیکال و همچنین سایر گروه‌های فعال مانند ( SNCC : Student Nonviolent Coordinating Committee) به رهبری جیمز فورمن مورد نقد قرار گرفت.
      کینگ که از طرفداران نظریه بی‌خشونتی ماهاتما گاندی در هند بود، دریافته بود مبارزه بی‌خشونت علیه قوانین تبعیض آمیز جنوب (که با نام قوانین جیم کرو شناخته می‌شد) تحت پوشش مناسب رسانه‌ها قرار می‌گیرد. تجربه هم همین موضوع را ثابت کرد. رسانه‌ها تلاش سیاهان برای دستیابی به حقوق اولیه شهروندی مانند برابری و حق رأی را تحت پوشش گسترده خود قرار دادند و جنبش حقوق شهروندی تبدیل به خبر اول نشریات سیاسی آمریکا در اوائل دهه 1960 شد.
      کینگ تعداد زیادی راه‌پیمایی و کمپین را برای دستیابی به حقوق اولیه شهروندی سیاهان مانند حق رأی و دستمزد برابر هدایت کرد. بسیاری از این حقوق با گذراندن لایحه حقوق شهروندی سال 1964 و لایحه حق رأی سال 1965 تصویب شد و وارد قانون اساسی ایالات متحده گردید.
      کینگ و (SCLC) اصول و روش‌های اعتراض بی‌خشونت را در شهرهای مختلف اجرا کردند؛ گرچه برخی از آنها به خشونت کشیده شد ولی در مجموع شیوه کار آنها تأثیرگذار و موفقیت‌آمیز بود. مهم‌ترین اعتراضات تحت رهبری کینگ و گروه عبارتند از: آلبانی در سال‌های 1961 و 62، بیرمینگام در تابستان 1963 و سنت‌آگوستین فلوریدا در سال 1954. همچنین کینگ در دسامبر 1964 به همراه (SCLC) به نیروهای (SNCC) در سلما ی آلاباما برای همکاری با ثبت‌نام‌کنندگان رأی‌گیری پیوست.

      راه‌پیمایی واشینگتن
      پس از آن SCLC و SNCC تلاش کردند تا راه‌پیمایی‌ای از سلما به مرکز ایالتی مونت‌گومری برای 25 مارچ 1965 سازماندهی کنند. تلاش اول در روز 7 مارچ به دلیل خشونت جمعیت انبوه مخالفین و پلیس علیه تظاهرات‌کنندگان متوقف شد. این روز با نام یکشنبه خونین شناخته می‌شود. یکشنبه خونین نقطه عطفی برای جلب حمایت عمومی برای جنبش حقوق شهروندی – مهمترین حرکت شکل گرفته براساس راهبرد (استراتژی) بی خشونتی کینگ تا آن زمان، بود. پخش تصاویر خشونت پلیس در آمریکا همدردی عمومی با تظاهرات را برانگیخت.
      تلاش دوم در 9 مارچ پس از مذاکرات کینگ با مسؤولان شهر سلما به وسیله کینگ در پل ادموند پتوس متوقف گردید که باعث نارضایتی برخی از فعالان شد. در نهایت تظاهرات با همکاری رئیس جمهور لیندون جانسون در روز 25 مارچ برگزار شد و چنان که ویلی ریکز گفت نشان دهنده "قدرت سیاهان" بود.
      کینگ به نمایندگی از SCLC جز شش سازمان بزرگ حقوق شهروندی بود که نقش رهبری راه‌پیمایی واشینگتن برای کار و آزادی را بر عهده داشتند. هدف اصلی راه‌پیمایی بیان شرایط ناامیدکننده سیاه‌پوستان در جنوب بود. راه‌پیمایی علاوه بر انتقاد از دولت خواسته‌های مشخصی را مطرح کرد: پایان دادن به تبعیض نژادی در مدارس، مشروعیت‌بخشی به حقوق شهروندی شامل قانونی برای رفع تبعیض نژادی در استخدام، محافظت فعالان حقوق شهروندی از خشونت پلیس، حداقل دستمزد 2 دلار برای همه کارگران و خودگردانی ناحیه کلمبیا.
      با وجود تنش‌های بسیار زیاد، بیش از 250هزار نفر از اقوام گوناگون در تظاهرات شرکت کردند و از محل یادبود لینکلن تا نشنال مال حرکت کردند. تا آن زمان، این تعداد جمعیت بیشترین تعداد معترض در یک رویداد این چنینی بود. کینگ سخنرانی مشهور خود یعنی "من رویایی دارم" را در این همایش انجام داد که به عنوان یکی از بهترین سخنرانی‌ها در تاریخ آمریکا شناخته می‌شود.
      در 14 اکتبر 1964 کینگ جوان‌ترین دریافت‌کننده جایزه صلح نوبل شد. او این عنوان را به دلیل رهبری مقاومت بی‌خشونت برای پایان دادن به تعصبات نژادی در ایالات متحده کسب کرد.
      با آغاز سال 1965، کینگ تشکیک‌هایی در مورد نقش آمریکا در جنگ ویتنام مطرح کرد و در سخنرانی 4 آوریل 1967 خود عنوان کرد که آمریکا تلاش می‌کند ویتنام را مستعمره خود کند و آمریکا را بزرگ‌ترین مروج خشونت در جهان نامید. علاوه بر این به نیاز جامعه آمریکا برای تغییرات اخلاقی اشاره کرد:
      " به زودی یک انقلاب حقیقی در ارزش‌ها برای تقابل شدید فقر و ثروت الزامی است. سرمایه‌داران غرب پول زیادی در آسیا، آفریقا و آمریکای جنوبی سرمایه‌گذاری کرده‌اند تنها برای این که سودهای کلانی از این طریق بدست آورند؛ بدون آن که کاری به بهبود اجتماعی کشورها داشته باشند"
      کینگ مورد نفرت نژادپرستان جنوبی قرار داشت اما پس از سخنرانی‌های اواخر عمرش مورد حمله رسانه‌ها نیز قرار گرفت. واشینگتن پست نوشت کینگ "کارهای مفید برای خود، کشورش و مردمش را نابود کرده است."
      سخنرانی‌ها بازتابی بود از نگرش سیاسی تکامل یافته او در سال‌های بعد. او صحبت‌های خود را به نیاز شدید کشور برای ایجاد تغییرات بنیادین در زندگی سیاسی و اقتصادی متمرکز کرده بود. کینگ همواره مخالفت خود را با جنگ و تمایلش برای توزیع دوباره منابع به شکلی صحیح و بر اساس عدالت سیاسی و نژادی بیان می‌کرد. او در سخنرانی‌های خود بسیار با احتیاط سخن می‌گفت تا توسط دشمنان سیاسی‌اش کمونیست خوانده نشود، اما ظاهرا در جمع‌های خصوصی‌تر از علاقه‌اش به سوسیال دموکراسی صحبت کرده بود.
      "شما نمی‌توانید در مورد مشکل سیاهان صحبت کنید بدون آن که از میلیاردها دلار صحبت نکنید. نمی‌توانید در مورد پایان دادن به اصلام‌ها (slum = اسکان غیررسمی افراد فقیر بدون امکانات شهری) صحبت کنید بدون آن که در ابتدا از سود موجود در اصلام‌ها صحبت نکنید... اشکالی در سرمایه داری وجود دارد ... باید توزیع بهتری از ثروت وجود داشته باشد و شاید باید آمریکا به سوی سوسیال دموکراسی حرکت کند" (سخنرانی لوترکینگ در 16 نوامبر 1966 در فرگمور)
      در سال 1968 کینگ و SCLC "کمپین مردمان فقیر" را برای نشان دادن وضعیت نامناسب عدالت اقتصادی برگزار کردند. آنها خواهان کمک به فقیرترین افراد ایالات متحده بودند.
      مارتین لوتر کینگ در ساعت 6 و یک دقیقه بعدازظهر 4 آوریل 1968 بر روی بالکن متل لورن در ممفیس تنسی در حالی که برای همراهی کارگران مورد استثمار ممفیس در راه‌پیمایی آماده می‌شد، مورد اصابت گلوله قرار گرفت. دوستانش پس از شنیدن صدای گلوله‌ها خود را به بالکن رساندند و با بدن غرقه در خون کینگ روبرو شدند. ساعاتی بعد دکتر مارتین لوتر کینگ کشیش آزادی‌خواه و مبارز بی‌خشونت در بیمارستان دار فانی را وداع گفت. در تشییع جنازه وی حدود 300 هزار نفر شرکت کردند.
      جیمز ارل ری (James Earl Ray) اعتراف کرد که به کینگ شلیک کرده است و با آن که بعدا اعتراف خود را پس گرفت، محکوم شد. در سال 1999 کورتا – بیوه مارتین لوتر کینگ که خود از فعالان حقوق شهروندی است، از لوید جوورز شکایت کرد. او 100 هزار دلار برای برنامه‌ریزی ترور کینگ دریافت کرده بود. تحقیقات نشان داد که برخی مقامات دولتی در ترور نقش داشته اند؛ گرچه هنوز همه مسائل به درستی روشن نشده است.

       


      --------------------------------------------------------------------------------

       

      متن سخنرانی مارتین لوترکینگ در روز روز 28 اوت 1963

      مارتین لوتر کینگ جونیور (به انگلیسی: Martin Luther King, Jr.)‏ (۱۵ ژانویه ۱۹۲۹ - ۴ آوریل ۱۹۶۸) رهبر سیاهپوست جنبش حقوق مدنی ایالات متحده آمریکا بوده است.

      زندگی وی در یک خانوادهٔ متوسط در آتلانتا جورجیا به دنیا آمد. پدر و پدربزرگ وی از رهبران فرقهٔ باپتیست (تعمیدگرا) بودند و همین تمایلات مذهبی موجب ادامه تحصیل وی در رشتهٔ علوم دینی شد.
      مبارزه با تبعیض نژادی درپی بازداشت رزا پارکس، زن سیاهپوستی که با بلند نشدن از روی صندلی یک اتوبوس عمومی برای یک سفیدپوست زندانی شد، کینگ جوان رهبری جنبش تحریم سیاهپوستان را برعهده گرفت و به‏‏‌عنوان یک فعال مبارزه با تبعیض نژادی در سرتاسر ایالات متحده آمریکا شهرت یافت. در سال ۱۹۵۷ به‌همراه ۶۰ رهبر سیاهپوست دیگر سازمانی را بنیان گذاشت که بعدها به کنفرانس رهبران مسیحی جنوب شناخته شد. وی در مبارزه علیه نژادپرستی از تعالیم مسیح، آبراهام لینکلن و مهاتما گاندی پیروی می‌کرد.
      مرد سال و جایزهٔ صلح نوبل

      مارتین لوتر کینگ در سال ۱۹۶۳ به‏‏‌عنوان مرد سال ازسوی مجله تایم برگزیده شد و در سال ۱۹۶۴ به‌عنوان جوان‌ترین فرد جایزه صلح نوبل را دریافت کرد. اوج فعالیت‌های مبارزاتی مارتین لوتر کینگ در دههٔ ۱۹۶۰ و برای تصویب قانون حقوق مدنی بود. وی در سال ۱۹۶۳ در گردهمایی بزرگ طرفداران تساوی حقوق سیاهان که دربرابر بنای یادبود آبراهام لینکلن در واشنگتن دی‌سی برگزار شد، معروفترین سخنرانی خود را به‌نام «رویایی دارم» انجام داد که از مهم‌ترین سخنرانی‌ها در تاریخ آمریکا به‌شمار می‌آید. دکتر لوتر کینگ در این سخنرانی، که در آن عبارت «رویایی دارم» تکرار می‌شد، درباره آرزوی خود سخن گفت و ابراز امیدواری کرد که زمانی آمریکا طبق مرام و آرمان خویش زندگی کند و تحقق مساوات و برابری ذاتی انسان‌ها را به چشم ببیند.
      ترور

      مارتین لوتر کینگ در ۴ آوریل ۱۹۶۸ در شهر ممفیس ایالت تنسی ترور شد.

      هنگام ترور با آنکه او کاملا از سوی پلیس مخفی مراقبت می شد اثری از عامل ترور پیدا نشد همین موضوع احتمال دست داشتن اف بی آی در این ترور را جدی ساخت.

      در سال ۱۹۸۶ مقرر شد برای بزرگداشت یاد وی در ایالات متحده آمریکا سومین دوشنبهٔ ماه ژانویه تعطیل رسمی اعلام شود.

      رویایی دارم

      رویایی دارم (به انگلیسی: I Have a Dream)‏ نام یک سخنرانی ۱۷ دقیقه‌ای از مارتین لوتر کینگ است که در ۲۸ اوت ۱۹۶۳ در گردهمایی بزرگ طرفداران تساوی حقوق سیاه‌پوستان و سفیدپوستان در برابر بنای یادبود لینکلن در واشنگتن دی سی ایراد شد. رویایی دارم از مهم‌ترین و مشهورترین سخنرانی‌ها در تاریخ آمریکا به‌شمار می‌آید.

      مارتین لوتر کینگ در این سخنرانی که در آن عبارت «رویایی دارم» تکرار می‌شد، درباره آرزوی خود سخن گفت و ابراز امیدواری کرد که زمانی در آمریکا طبق مرام و آرمان خویش زندگی کند و تحقق مساوات و برابری ذاتی انسان‌ها را به چشم ببیند.

      وی ۵ سال پس از این سخنرانی در ۴ آوریل ۱۹۶۸ در شهر ممفیس ایالت تنسی ترور شد. با اینکه نتایج عملی جنبش ضدنژادپرستی را به چشم خود ندید، اما تاثیر عمیقی در تغییر قوانین تبعیض‌آمیز نژادی برجای گذاشت.

      این سخنرانی در سال ۲۰۰۴ توسط کتاب‌خانهٔ کنگرهٔ آمریکا تحت عنوان «اثر برجستهٔ فرهنگی و تاریخی ماندگار» به فهرست گنجینه ملی ضبط آمریکا اضافه شد.
      متن سخنرانی انجام شده در پارک ملی واشنگتن دی سی در ۲۸ اوت ۱۹۶۳

      من امروز رویایی دارم!


      از این‌که امروز در تظاهراتی کنار شما هستم که روزی در تاریخ ملت ما به عنوان بزرگ‌ترین رخداد در راستای آزادی به ثبت خواهد رسید، خوشحالم.

      یکصد سال پیش، یک شهروند بزرگ آمریکایی که ما امروز زیر سایه‌ی نمادین او ایستاده‌ایم، اعلامیه‌ی آزادی بردگان را امضا کرد. این فرمان پربار، همچون فانوس دریایی، امیدی در دل میلیون‌ها برده‌ی سیاهپوست افکند که در آتش بی‌امان بیداد می‌سوختند. سپیده‌ی مسرت‌بخشی بود که پایان شب بلند بردگی‌شان را نوید می‌داد.

      امروز، یکصد سال از آن روز می‌گذرد، اما هنوز سیاهپوستان آزاد نیستند. پس از یکصد سال، با تاسف باید اذعان کنیم که زندگی سیاهپوستان هنوز هم اسیر بند و زنجیرهای تبعیض و جدایی نژادی است. پس از یکصد سال، در پهنه‌ی بیکران دریای رفاه مادی آمریکا، هنوز سیاهپوستان در جزیره‌ی دورافتاده‌ی فقر به سر می‌برند. پس از یکصد سال، سیاهپوستان در گوشه و کنار جامعه‌ی آمریکا، زار و نزار، خود را تبعیدیانی در کشورشان می‌یابند.

      ما امروز در اینجا گرد آمده‌ایم تا این اوضاع شرم‌آور را برملا کنیم. به یک معنا، ما در پایتخت کشور گرد آمده‌ایم تا «چک» مواعید خود را وصول کنیم (۱). با نگارش متن مهم قانون اساسی و اعلامیه‌ی استقلال، سازندگان جمهوری ما تعهدنامه‌ای را امضا کردند که هر آمریکایی وارث آن است. این سند تعهد کرده است که حق جدایی‌ناپذیر همه‌ی انسان‌ها- آری، سیاهپوستان و سفیدپوستان هردو- برای زندگی، آزادی و شادمانی تضمین شود.

      امروز این دیگر عیان است که آمریکا در پیوند با شهروندان رنگین پوستش در انجام این تعهدنامه کوتاهی کرده است و به جای احترام به این پیمان مقدس، به سیاهپوستان «چک» بی‌پشتوانه‌ای داده؛ چکی که با عبارت «موجودی کافی نیست» برگشت خورده است.

      ما نمی‌توانیم بپذیریم که «بانک عدالت» ورشکسته شده باشد. ما نمی‌توانیم بپذیریم که موجودی خزاین بزرگ «فرصت» در این کشور ناکافی باشد. از این‌رو ما آمده‌ایم تا این چک را نقد کنیم، چکی که با ارایه‌ی آن می‌توانیم صاحب آزادی و امنیت عدالت شویم. ما همچنین به این مکان تقدیس شده آمده‌ایم تا شدت اضطرار موقعیت کنونی را به آمریکا خاطرنشان سازیم. امروز زمان آن نیست که وقت خود را صرف اقدامات تجملی مانند خونسردی یا تزریق داروی مسکن پیشرفت تدریجی کنیم. وقت آن رسیده است که وعده‌های واقعی دموکراسی بدهیم. وقت برخاستن از تاریکی و گودال مهلک جدایی نژادی و گذار به جاده‌ی روشن عدالت نژادی فرا رسیده است. امروز روز رهایی کشور از ریگ‌های روان بی‌عدالتی نژادی و کشاندن آن به زمین استوار برادری است. امروز وقت تحقق بخشیدن به عدالت برای همه‌ی فرزندان خداست.

      بی‌اعتنایی به موقعیت مضطر کنونی برای کشور مصیبت به همراه خواهد آورد. تابستان سوزان ناخشنودی مشروع سیاهپوستان به پایان نخواهد آمد، مگر اینکه پاییز روحبخش آزادی و برابری جای آن را بگیرد. هزار و نهصد وشصت و سه، پایان نه، بل آغازی است. اگر کشور به روال معمول خود بازگردد، آنهایی که می‌پنداشتند «سیاهپوستان لازم بود عقده‌های خود را خالی کنند و حالا دیگر خرسند شده‌اند»، با ضربت خشنی بیدار خواهند شد. مادامی که حقوق شهروندی سیاهپوستان به آنها داده نشود، آمریکا به آسایش و آرامش دست نخواهد یافت. تا زمانی که آفتاب عدالت برندمد، گردبادهای خیزش همچنان پایه‌های کشورمان را خواهند لرزاند. اما سخنی هست که باید به مردم خودم که در آستانه‌ی گرم ورود به کاخ عدالت ایستاده‌اند، بگویم. در روند به‌دست آوردن جایگاه مشروع خود نباید مرتکب کارهای نادرست شویم. بیایید تشنگیمان را برای آزادی، با نوشیدن جام تلخی و دشمنی رفع نکنیم. ما باید همواره مبارزات خود را در کمال عزت و انضباط به پیش بریم.

      نگذاریم اعتراض خلاق ما به مرتبه‌ی نازل خشونت‌های جسمانی سقوط کند. همواره تلاش کنیم در بلندی‌های باشکوه، زور بدنی را با توان روحانی پاسخ گوییم. منازعه جویی شگفت انگیز تازه‌ای که جوامع سیاهپوست را فرا گرفته نباید ما را به بی اعتمادی نسبت به تمام مردم سفیدپوست رهنمون شود، زیرا بسیاری از برادران سفیدپوست ما، همانگونه که حضورشان امروز در اینجا شاهد این مدعاست، دریافته‌اند که سرنوشتشان با سرنوشت ما گره خورده است. آنها دریافته‌اند که آزادیشان به گونه پیچیده‌ای با آزادی ما بستگی دارد. ما نمی‌توانیم این راه را به‌تنهایی بپیماییم.

      و همچنان‌که در این راه گام برمی‌داریم، باید عهد کنیم که همواره پیش خواهیم رفت. ما نمی‌توانیم به عقب بازگردیم. برخی‌ها، از هواخواهان حقوق مدنی می‌پرسند، «کی راضی خواهید شد؟» ما تا روزی که سیاهپوستان قربانی وحشت غیرقابل بیان بی‌رحمی پلیس‌اند نمی‌توانیم راضی شویم. تا روزی که تن‌های خسته از سفر ما نتوانند بستری در مسافرخانه‌های شاهراه‌ها و هتل‌های شهرها پیدا کنند، نمی‌توانیم راضی باشیم. تا روزی که تحرک اصلی ما فقط از محله‌های اقلیت‌نشین کوچکتر به محله‌های اقلیت‌نشین بزرگتر است نمی‌توانیم راضی باشیم. تا روزی که شخصیت و احترام فرزندان ما بسادگی با تابلوهای «ویژه‌ی سفیدپوستان» زایل می‌شود، نمی‌توانیم راضی باشیم. تا روزی که سیاهپوستان می‌سی سی پی حق رای ندارند و سیاهپوستان نیویورک برآنند که چیزی ندارند که به آن رای دهند، نمی‌توانیم راضی باشیم. نه! نه، ما راضی نیستیم و راضی نخواهیم شد مگر آن‌که عدالت مانند آبشار، و راستکاری چون رودی پرخروش جاری شوند. می دانم که برخی از شما به دلیل مصیبت‌ها و رنج‌های سختی که تحمل کرده‌اید به اینجا آمده‌اید. برخی از شما از سلول‌های تنگ زندان به اینجا آمده‌اید. برخی از شما از جاهایی آمده‌اید که در راه آزادی‌طلبی خود، ناگزیر با توفان‌های آزار و خشونت پلیس روبرو شده‌اید. شما کهنه سربازان رنج‌ها و محنت‌های خلاقانه هستید.

      با ایمان به کار خود ادامه دهید که رنج و عذاب ناخواسته موجب رستگاری است.

      به می‌سی سی پی برگردید، به آلاباما برگردید، به کارولینای جنوبی برگردید، به جورجیا برگردید، به لوئیزیانا برگردید، به محله‌های خود در شهرهای شمالی کشور برگردید و مطمئن باشید که این وضعیت می‌تواند دگرگون شود و دگرگون هم خواهد شد.

      نگذاریم در دره‌ی ناامیدی غوطه‌ور شویم. خطاب من امروز با شماست، دوستان من، اگرچه با دشواری‌های امروز و فردا رودررو هستیم، اما من هنوز هم رویایی دارم. این رویا، رویایی است که ریشه‌های ژرفی در «رویای آمریکا» دارد.

      رویای من اینست که روزی این کشور به‌پا می‌خیزد و به معنای واقعی اعتقادات خود جان می‌بخشد: «ما این حقیقت را که همه انسان‌ها برابر خلق شده‌اند آشکار و بدیهی می‌دانیم.»

      رویای من اینست که روزی فرزندان برده‌های پیشین و فرزندان برده‌داران پیشین بر فراز تپه‌های سرخ جورجیا کنار هم سر میز برادری خواهند نشست.

      رویای من اینست که سرانجام روزی ایالتی مانند می‌سی سی پی، ایالتی که در آتش بیدادگری می‌سوزد، در آتش تعدی می‌سوزد، به واحه‌ی آزادی و عدالت بدل خواهد شد.

      رویای من اینست که چهار فرزند کوچکم روزی در کشوری زندگی خواهند کرد که آنها را نه به سبب رنگ پوست، که با درونمایه‌ی شخصیتشان داوری خواهند کرد.

      من امروز رویایی دارم!

      رویای من اینست که روزی در آلاباما، با آن نژادپرستان وحشی‌اش، با فرماندارش که از گاله‌ی دهانش، عدم پذیرش مداخله در قوانین فرومی‌چکد، آری روزی در همین آلاباما، پسرها و دخترهای کوچک سیاهپوست خواهند توانست چون خواهران و برادرانی دست در دست پسرها و دخترهای کوچک سفیدپوست بگذارند.

      من امروز رویایی دارم!

      رویای من اینست که سرانجام روزی دره‌ها بالا خواهند آمد و تپه‌ها و کوه‌ها پایین خواهند رفت، ناهمواری‌ها هموار خواهند شد و ناراستی‌ها راست؛ جلال خداوند آشکار خواهد شد و همه ابنای بشر با هم به تماشای آن خواهند نشست.

      این امید ماست. این باوری است که با خود به جنوب می‌برم. با این باور ما خواهیم توانست از کوه‌های ناامیدی سنگ امید بتراشیم. با این باور خواهیم توانست هیاهوی ناسازگاری کشورمان را به همنوایی زیبایی از برادری بدل کنیم. با این باور خواهیم توانست با هم کار کنیم، با هم دعا کنیم، با هم مبارزه کنیم، با هم به زندان رویم، با هم از آزادی دفاع کنیم، مطمئن از اینکه سرانجام روز آزادی مان فراخواهد رسید.

      روزی که همه فرزندان خدا خواهند توانست سرود آزادی را با مفهومی نو بخوانند. «ای کشور من، ای سرزمین زیبای آزادی، برای توست که می‌خوانم. سرزمینی که پدران من در آن در گذشتند، سرزمین فخر زائران، بگذار از هر گوشه‌ی کوهساران زنگ آزادی به صدا درآید.»

      اما اگر قرار است آمریکا به کشوری بزرگ تبدیل شود، این باید به حقیقت بپیوندد. پس بگذارید زنگ آزادی از فراز تپه‌های شگرف نیوهمشایر به صدا درآید. بگذارید زنگ آزادی از کوه‌های بلند نیویورک به صدا درآید. بگذارید زنگ آزادی از بلندی‌های الگینی پنسیلوانیا به صدا درآید. بگذارید زنگ آزادی از فراز قله‌های پر برف کوه‌های راکی کلرادو به صدا درآید. بگذارید زنگ آزادی از شیب‌های پرکرشمه کالیفرنیا به صدا درآید.

      نه تنها اینها؛ بگذارید زنگ آزادی از بلندی‌های «استون جرجیا» به صدا درآید.

      بگذارید زنگ آزادی از کوه «لوکاوت تنسی» به صدا درآید.

      بگذارید زنگ آزادی از هر تپه و خاکریز- از هر کوهسار «می‌سی سی پی» به صدا درآید.

      بگذارید زنگ آزادی به صدا درآید. و زمانی که چنین شد، زمانی که گذاشتیم زنگ آزادی به صدا درآید- آنگاه که گذاشتیم زنگ آزادی از هر روستا و هر دهکده، از هر ایالت و هر شهر به صدا درآید، خواهیم توانست رسیدن آن روزی را جلو بیاندازیم که در آن روز همه فرزندان خدا- سیاه و سفید، یهودی و غیریهودی، پروتستان و کاتولیک- خواهند توانست دست در دست هم بگذارند و آن سرود قدسی قدیمی سیاهان را سردهند:

      «سرانجام ما آزادیم! سرانجام آزادیم! سپاس خداوند متعال را، سرانجام آزادیم!»


      --------------------------------------------------------------------------------

       

      ترور دکتر مارتين لوترکينگ


      بیش از چهل سال پیش در شب 4 آوریل سال 1968 میلادی دکتر مارتین لوترکینگ ،کشیش سیاهپوست و نماد مقاومت سیاهان آمریکا علیه تبعیض نژادی در شهر ممفیس مورد سوءقصد قرار گرفت و به قتل رسید.قاتل او یک مرد سفیدپوست به نام «جیمز ارل رای» بود که بعدها به حبس ابد محکوم شد.

      مرگ غم انگیز و قابل پیش بینی مارتین لوترکینگ ، کشیش سیاهپوست هیجان و تاسف زیادی را در ایالات متحده و سراسر جهان ایجاد کرد و موجب شد در گتوهای سیاهپوستان در شهرهای بزرگ آمریکا شورش هایی درگرفتند که توسط ماموران پلیس و گارد ملی با خشونت هرچه تمامتر سرکوب شدند.

      مدت 12 سال ، مارتین لوترکینگ علیه تبعیض نژادی شدید در ایالت های جنوبی آمریکا مبارزه کرده بود.

      او به مناسبت تحریم شرکت اتوبوسرانی شهر مونتگمری ایالت آلاباما که در اتوبوس هایش میان سیاهپوستان و سفیدان تبعیض قائل می شد ، به شهرت دست یافت.

      در روز اول دسامبر سال 1955 میلادی روزا پارکر یک زن خیاط سیاهپوست که در اتوبوس نشسته بود حاضر نمی شود از جا برخیزد و جایش را به یک مرد سفیدپوست بدهد و به همین دلیل راننده او را به زور از اتوبوس پیاده می کند.

      در پی این تبعیض آشکار جنبش تحریم علیه شرکت اتوبوسرانی شهر مونتگمری آغاز می شود.

      مارتین لوترکینگ کشیش جوان شهر در راس این جنبش معترضانه قرار می گیرد و با الهام از مقاومت منفی و غیر خشونت بار گاندی علیه استعمارگران بریتانیایی در هندوستان جنبش تحریم را هدایت می کند.

      سپس ، مارتین لوترکینگ رهبری جنبش حقوق مدنی را به عهده می گیرد و در 28 اوت سال 1963 میلادی در دوران ریاست جمهوری جان اف کندی راهپیمایی بزرگ واشنگتن را به راه می اندازد.

      در مقابل 250 هزار نفر از هوادارانش او مشهورترین سخنرانی خود که با جمله «من خواب می بینم» آغاز می شد را انجام می دهد.

      سرانجام در 2 ژوئیه سال 1964 میلادی لیندون جانسون که پس از قتل کندی رئیس جمهور آمریکا شده بود در حضور مارتین لوترکینگ قانون مدنی که به هرگونه تبعیض نژادی خاتمه می داد را امضا می کند.

      در روز 14 اکتبر سال 1964 میلادی مارتین لوترکینگ جایزه صلح نوبل را دریافت می کند.

      علی رغم لغو تبعیض نژادی این پدیده از بین نرفت و سرکوب سیاهان آمریکا شدت یافت که این مساله موجب بروز شورش های سیاهپوستان در شهرهای بزرگ آمریکا شد. خدماتی که مارتین لوترکینگ به جامعه سیاهپوستان آمریکا کرد قابل توصیف نیستند و حتی سفیدپوستان آمریکایی نیز نمی توانند منکر خدمات وی به کل جامعه آمریکا شوند.

      به این ترتیب ، در شب 4 اوریل سال 1968 میلادی دکتر مارتین لوترکینگ کشیش آزادیخواه در شهر ممفیس توسط یک مجرم سابقه دار سفیدپوست مورد سوءقصد قرار گرفت و به قتل رسید.

      او در روز 15 ژانویه سال 1929 متولد شده بود.هر سال در سومین دوشنبه ماه ژانویه مردم آمریکا روز تولد مارتین لوترکینگ را به یادگار خدمات و فداکاری هایش در راه جامعه مدنی بدون تبعیض گرامی می دارند.


      .  .

    نظر خود را ثبت کنید
    نام کاربر
    متن
       

    Design By Gitysoft