نويسنده: ابوطالب ميرعابديني *
الايا ايها الساقي ادر كاسا و ناولها / كه عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشكل ها
دكتر ناصر كاتوزيان، حقوقدان، نويسنده و دانشمندِ آزادانديش روزگار ما و يكي از قله هاي دانش و فرهنگ در ايران زمين، در طول عمر پربركت خويش، خدمات فراواني براي توسعه دانش حقوق در ايران انجام داد و به اصول اخلاقي و انسانيت وفادار ماند. از اين جهت بازخواني سير زندگي و افكارش براي مردم و به ويژه جامعه دانشگاهي و روشنفكري بسيار سودمند است. من در دبيرستان «علميه» با ناصر كاتوزيان همكلاس بودم.
دبيرستان «علميه» در كوچه پشت مسجد سپهسالار واقع شده بود. وي از همان ايام جواني، باوقار، باطمانينه و آرام بود و با متانت رفتار مي كرد. اهل بحث و گفت وگو بود و معمولادر مباحث تحقيقي اشتياق بيشتري نشان مي داد. در كلاس درس، فرد كنجكاوي بود و يادم مي آيد كه به معلم عربي ما (مرحوم ميرافضلي) علاقه زيادي داشت. مرحوم ميرافضلي، معلمي بود كه درس عربي را با ذوق و سليقه خاص خودش تدريس مي كرد و حال و هواي كلاسش، با حال و هواي ساير كلاس ها فرق داشت. روش تدريسي داشت كه همه دانش آموزان را مجذوب مي كرد. به نظرم يكي از دلايل توفيق ناصر كاتوزيان در رشته حقوق و كارهاي درخشاني كه عرضه كرد، همين كلاس درسِ متفاوت و اثرگذاري اي بود كه پشتوانه تحصيلي خوبي براي آينده او شد. ضمنا به ورزش هم علاقه داشت و از ميان رشته هاي ورزشي، واليبال را بيشتر ترجيح مي داد. اتفاقا در زمينه ورزش هم جديت داشت و كاپيتان تيم واليبال مدرسه بود. يك بار هم آن تيم در سطح رقابت هاي دبيرستان هاي تهران به قهرماني رسيد كه از اين بابت همگي احساس شادي و غرور مي كرديم. شب ها كه از كلاس درس بيرون مي آمديم، گاهي بحث هايي پيش مي آمد و درباره موضوعات مختلف حرف مي زديم. متاسفانه از آن جمع افراد زيادي باقي نمانده اند. ناصر كاتوزيان از نظر اخلاقي و رفتاري، انسان بسيار وارسته و نيكي بود. بسيار جدي بود، كمتر شوخي مي كرد و اهل كار و تلاش بود. البته از زماني كه من به دانشسراي عالي رفتم و او به دانشكده حقوق و علوم سياسي، به اندازه قبل همديگر را نمي ديديم و ارتباطي كه در دوره جواني داشتيم برقرار نبود، به ويژه كه من هم اغلب اوقات در سفر بودم. معهذا هر موقع كه از سفر برمي گشتم ديداري با هم داشتيم و يادم است، در دوره يي كه از تدريس در دانشكده حقوق محروم شده بود خيلي به زحمت افتاد و از آنچه بر او گذشته بود برايم تعريف مي كرد. روزگار سختي را سپري كرده و ناملايمات زيادي را متحمل شده بود. اما هميشه در اوج پرواز مي كرد، معمولااين اواخر كه با هم صحبت مي كرديم به او مي گفتم: «تو در نظرم هنوز هم مثل عقابِ خانلري هستي». از شنيدن اين حرف بسيار مي خنديد... دوست ما، ناصر كاتوزيان از شخصيت هاي سربلند روزگار ما بود. انسانيت و زندگي شرافتمندانه اش گواه بر اين مدعاست. در دانشگاه و در ميان دانشگاهيان، احترام فراواني برايش قائل هستند زيرا ارزش خدمات كم نظير او در عرصه دانش حقوق براي همگان روشن است. او انسان مهرباني بود اما در مباحث علمي، اهل تعارف نبود. رُك و صريح سخن مي گفت. اين نكته در بررسي سير زندگي او محل تامل است زيرا او به شدت اهل استدلال بود و نه بي دليل سخن و ادعايي را مطرح مي كرد و نه بي دليل سخن و ادعايي را مي پذيرفت. درس بزرگي كه ما هر روز مي توانيم از زندگي شريف او بياموزيم اين است كه عقل و منطق و استدلال گرايي را ارج مي نهاد. از همين رو بود كه در زندگي هم حساب شده و كم نقص عمل مي كرد. مايه خرسندي است كه با درايت مسوولان «شركت سهامي انتشار» زندگينامه وي (به قلم خودش) در كتاب «از كجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود» و شرحي از كلاس درس و روحيه علمي اش در كتاب «گفت وگو با فرهنگ مداران: ايران و دنياي جديد» منتشر شده تا مردم و به ويژه جوانان با زندگي و فعاليت هاي علمي، فرهنگي و آموزشي او بيشتر آشنا شوند.
كاتوزيان از يك سو با علوم غربي و دانش جديد حقوق و از سوي ديگر با فقه و علوم اسلامي آشنا بود و هر دو حوزه را به خوبي مطالعه كرده و مي شناخت. دانش و معرفت، چه در حوزه سنت ايراني- اسلامي، چه در حوزه تمدن و دانش غربي براي او جذابيت داشت و مطالعات وسيعي انجام مي داد كه حاصل آن كتاب هايي است كه در رشته حقوق تاليف كرده است. كتاب هايي نظير: «مقدمه علم حقوق»، «فلسفه حقوق»، «قانون مدني در نظم حقوقي كنوني»، «حقوق مدني خانواده» و... لذا آثارش مويد اين نكته است كه او در مباحث حقوقي، با حقوق ملل ديگر هم آشنايي داشت كه همين موجب مي شد در طرح نظرياتش، مقتدرتر از سايرين به ميدان بيايد. به نظرم با توجه به كنجكاوي عالمانه يي كه در مسائل حقوقي به كار مي گرفت به مرحله يي رسيده بود كه از نظر علمي و از نظر اجتماعي با هوشياري بالايي حركت مي كرد و همتي كه در تدوين و تنظيم آثارش به كار برد كاملااستادانه و آموزنده بود لذا رجوع به كتاب هايش براي دانشجويان و پژوهشگران رشته حقوق همواره سودمند خواهد بود.
كاتوزيان به مولوي و حافظ علاقه زيادي داشت. ارادتش به مولوي دروني بود و بسياري از اشعار وي را از حفظ داشت. بارها مي گفت وقتي آزرده خاطر مي شوم به مولوي روي مي آورم. دريادلي و آزادگي را به خوبي از مولوي آموخته بود. در سال هاي اخير هر بار توفيق مي يافتم كه ديداري با او داشته باشم، اين بيت از حافظ را برايش مي خواندم و هر دو غرق در لذت و تفكر مي شديم:
شب تاريك و بيم موج و گردابي چنين هايل
كجا دانند حال ما سبكباران ساحل ها
بدون شك ناصر كاتوزيان در درجه اول، آموزگار انسانيت بود و براي توسعه دانش و فرهنگ در اين سرزمين، عاشقانه تلاش كرد. يادش گرامي و نامش جاودان.
* استاد دانشگاه
□
روزنامه اعتماد، شماره 3053 به تاريخ 17/6/93، صفحه 1 (صفحه اول)