• مشاهده تمامی اخبار

  • اخبار صنفی

  • مشاهیر وکالت

  • مقالات

  • قرارداد حق الوکاله

  • تخلفات انتظامی

  • قوانین و مقررات جدید

  • نظریات مشورتی

  • مصوبات هیات مدیره

  • اخلاق حرفه ای

  • معرفی کتاب

  • چهره ها در عدلیه

  • نغز نامه

  • گوشه های تاریخ

  • همایش های حقوقی

  • فرهنگی و هنری

  • عکس هفته

  • لایحه جامع وکالت رسمی

  • آداب الدعوی -نوشته رحمان زارع

  • مشاهیر قضاوت

  • رقص آتش - نوشته رحمان زارع

  • مصاحبه ها

  • زنان و کودکان

  • حقوق بین الملل

  • حقوق و سینما

  •  
    • انسان آرمانی کجاست؟ یادداشتی بر «سی‌ویژگی» یک موجود خیالین


      یوسف سرافراز

      این یادداشت، نگاهی است اندکی انتقادی بر سلسله یادداشت‌های دکتر محمود سریع‌القلم که در آن‌ها ویژگی‌های سی‌گانه‌ی «انسان...» را بیان می‌کند. ایشان در این یادداشت‌ها، ویژگی‌ها و شاخص‌های «مطلوب» انسان، و گاه جامعه، مورد نظرشان را بیان می‌کنند. محمود سریع‌القلم عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی است که به یُمن یادداشت‌هایش که توصیف‌گر موقعیت مطلوب و انسان مطلوب است، توانسته جایگاهی نامبردار و قابل احترام کسب کند. یادداشت‌ها یا به عبارت بهتر سی‌ویژگی‌های او علاوه بر این‌که در دنیای مجازی پر طرف‌دار است و با بسامد نسبتاً بالایی تکرار می‌شوند بر دیوار دانشگاه‌ها، اماکن عمومی و... نیز نصب می‌شوند. او با چنین نکاتی، که حتماً نیتی خیرخواهانه نیز پشت آن است، توانسته است کنش خود را از دیوارهای سخت دانشگاه فراتر ببرد و بر حوزه‌ی تأثیرگذاری خود بیفزاید. اگرچه در تأثیرگذاری چنین کنش‌هایی همیشه جای تردید وجود داشته است، به همین دلیل ، تلاش‌های ایشان قابل احترام است. اما در این یادداشت قصد من پرداختن به این سوال است: انسانی که دکتر سریع‌القلم توصیف می‌کند و آن را در چارچوب ویژگی‌های سی‌گانه می‌نمایاند، آیا واقعاً می تواند یک انسان واقعی و دست یافتنی باشد؟ یا صرفا تصوری است امکان ناپذیر.

      سی ویژگی یک انسان باشخصیت، سی ویژگی ایرانی مطلوب، سی ویژگی یک استاد دانشگاه، سی ویژگی شهروند مطلوب، از جمله‌ی عنوان‌هایی هستند که سریع‌القلم با آن‌ها توصیف‌گر و ترسیم‌کننده‌ی یک انسان مطلوب است. انسان مطلوبی که از این طریق توصیف می‌شود سراسر نیکی، خوبی و کارآمدی است. انسانی است که اگر نه در حد اعلا، در حد بالای اخلاق‌مداری است. به هر روی، آرمانی وی هیچ کم ندارد. گویی انسانی است آن‌چنان زیبا و وجد‌آور، که همگی غرق در زیبایی و خواستنی بودنش می‌شویم. انسان آرمانی سریع القلم  را اکثراً می‌پسندند. او را و ترسیم‌کننده‌ی او را تحسین می‌کنند. با این حال، آن‌چه این یادداشت در پی آن است، این است که چنین چیزی اصلاً انسان نیست. موجودی است ترس‌آور، مهیب و احیاناٌ بسیار بزرگ.

      انسان آرمانی سریع‌القلم، گویی در یک فرایند «خودکنترلی» بر تمام آن‌چه او را ساخته است فائق می‌آید. فائق آمدن بر عناصر سازنده‌ی یک انسان واقعی از این جهت برای این انسان ضروری است که با ویژگی‌هایی که او دارد انسان و معنای انسان بودن زیر سوال می‌رود. و خودکنترلی از این جهت که بنابر شرایط «انسانی» هیچ راهی جز خودکنترلی و «همانندسازی» برای تبدیل شدن به چنین انسانی  وجود ندارد هرچند باید در ظرفیت چنین مکانیسم‌هایی برای تبدیل شدن به آن نیز شک کرد. انسانی که سریع‌القلم توصیف می‌کند هیچ تنوعی در رفتار و احساساتش ندارد، موجودی است تک‌بعدی و تک‌شناختی. با ویژگی‌هایی که او دارد به نظر نمی‌رسد از همانند‌سازی، که بارها چه به صورت ناخودآگاه و چه به صورت خودآگاه در طول تاریخ برای همانندسازی فرهنگ‌ها و انسان‌ها به کار گرفته شده است، نیز کاری ساخته باشد. پس با چه مکانیسمی می‌توان به چنین انسانی آرمانی تبدیل شد؟ ظاهرا هیچ مکانیسمی وجود ندارد. چرا که این انسان، بعید است انسانی واقعی باشد. موجودی است عجیب که شاید متعلق به دنیای دیگری باشد.

      این انسان، بی‌زمان و بی‌مکان است، در ظرف نمی‌آید. انسان واقعی، همو که هم خیر است و هم شر، هم خردورز است و نادان، ظرف دارد، در زمان و مکان شکل گرفته است. انسان واقعی موجودی است تاریخی. بیولوژی‌اش، فرهنگ‌اش، زبان‌اش، محیط‌اش، معماری‌اش و احیاناً عقلانیت‌اش تاریخی است. انسان واقعی ترکیبی است پیچیده، بسیار پیچیده و ژرف و شگرف، از عوامل بیولوژیک، فرهنگی و محیطی، در عین حال تاریخی. یعنی در طول هزاران سال در مرکز انواع روابط بین این عوامل بوده است تا ذهنش، خودآگاه‌اش و ناخودآگاه‌اش شکل گرفته است. چنین انسانی با موجود آرمانی فرسنگ‌ها فاصله دارد. این انسان، انسان واقعی، هم زیبا است و هم زشت. هم درست‌کار است و هم خطاکار. چنین انسانی نمی‌تواند کاملاً مطلوب، مفید و کارآمد باشد. اگر خطا نکند دیگر انسان نیست. موجودی است ترس‌آوار، مهیب و احیاناً بسیار بزرگ.

      بحث را می‌توان به طریق دیگری نیز ادامه داد. معیارهای دکتر سریع‌القلم برای توصیف و ترسیم انسان‌اش چیست؟ این معیارها آیا جهان‌شمول‌اند؟ درواقع، این معیارها تا چه حد انسانی هستند؟ علاوه بر ایراداتی که می‌توان بر مطلق‌انگاری او در تعریف اصول این انسان گرفت، این ایرادات را می‌توان به این نکته معطوف کرد که معیارهای او، چه وجوه متمایزی با تجربه‌های گذشته‌ی چنین تصویرگری‌هایی از انسان دارند؟ کارآمد بودن، یا در یک کلام آن‌چه خوب و مفید و مثبت است آیا واقعاً خوب و مفید و مثبت است؟ آیا پاسخ‌های این پرسش‌ها خود تاریخی نیستند؟ در جغرافیای فرهنگی همه‌شمول‌اند؟ اگر خوب و مفید و مثبت خود پدیده‌های تاریخی باشند که در ادوار مختلف پاسخ‌ها یا معادل‌های متفاوتی داشته‌اند چگونه می‌توان انسانی از آن‌ها ساخت؟ علاوه بر این، چنین تصویرگری‌های آرمانی از انسان، که هیچ شکی در خیرخواهی تصویرگر آن وجود ندارد، در اصلِ خود به هماهنگ‌سازی‌ها و همانندسازی‌هایی مرتبط می‌شوند که در طول تاریخ فجایع زیادی را به وجود آورده‌اند. آن‌ها نیز به دنبال تصویرگری انسان مطلوب بوده‌اند و برای آن ویژگی‌هایی برشمرده‌اند. درواقع، منظور این سطور این است که چنین تصویرگری‌هایی از انسان به کل و از ریشه غلط است. چراکه به شدت غیرانسانی هستند. انسان‌ها را به شاخص خاصی تقلیل می‌دهند و صرفاً به انسان ویژه‌ای، که کاملاً خیالین است و امکان وجود ندارد، ارجاع می‌دهند.

      برگرفته از وبسایت وزین انسان شناسی و فرهنگ

    نظر خود را ثبت کنید
    نام کاربر
    متن
       

    Design By Gitysoft