اختصاصي سپهر عدالت
تهيه گزارش از حميد غلامي عضو كانون وكلاي مركز
همیشه خبرهایی از قتل و کشتار و نژادپرستی و فاشیسم و .. از طریق رسانهها به گوشمان میخورد. این مسائل دیگر به شدت کلیشهای شده است، حتی آزارمان هم نمیدهد، كمتر پيش مي آيد كه به آن اضطراب و ترس آدمهایی که به سادگی در این چرخه اسفبار نژادپرستي هلاک میشوند فکر كنيم. تصاویر مستندی که از قتل و کشتار به چشممان میخورد حالت نامتعارف خود را از دست داده است. این جنایات آنقدر فراگیر شده است که دیگر بودنشان به طرز وحشتناکی عادی جلوه میدهد.
سال 2008 در مجارستان از سوی افرادی نژادپرست به 16 خانه حمله میشود و طی آن افراد زیادی کشته و زخمی و خیلی از آنها بیپناه و آواره میشوند. "تنها باد" فیلمیست درباره همین روایت. اما فیلمی نیست که آن را بازنمایی کند، حتی یک فیلم جنگی و خشونتآوری هم نیست. یک شعرِ بیپایان است، یک نقاشی از زندگی کسانی که نمیشناسیم. خورشید طلوعمی کند و به وقت خواب فیلم هم تمام میشود، اما آنچه فراموش نمیشود چهره سخت و شیرین "ریو" است. یا مهربانی "آنا" آن هنگام که با دختر بچهای در رودخانه آب تنی میکند. یا سیگار کشیدنهای گاه به گاه مادرشان از شدت خستگی. یا جنون پدر بزرگ دائم الخمرشان. فلیگوف به زیبایی هرچه تمامتر زندگی این خانواده کولی را به تصویر میکشد. دوربینی که بیمِ آن دارد ذرهای این خانواده را تنها بگذارد. هنر فلیگوف به ويژه در دنبال کردنِ کاراکترها و استفاده از نماهای کلوزآپ است.
"تنها باد" آوای دردناکیست که زخمی بر قلبمان مینشاند.