اماناله قرائی مقدم جامعهشناس و استاد دانشگاه
مهاجرت و جرم با هم رابطه مستقیم دارند. برای بررسی این موضوع باید به نکاتی توجه داشت. تحقیقی که «ژان استودزن» -روانشناس اجتماعی- انجام داده، نشان داده است مهاجران باهوشتر از افراد معمولی هستند چون موقعیت را تشخیص میدهند و میفهمند که محیطی که در آن زندگی میکنند برایشان قابل تحمل نیست بنابراین وضعیت خود را تغییر میدهند و جای مناسبتری را برای زندگی انتخاب میکنند. دیگران هم تحقیقاتی در این مورد انجام دادهاند که نتایج به دست آمده توسط این روانشناس فرانسوی را تایید میکند. از نگاهی دیگر، جامعه از اصل انتخاب اصلح پیروی میکند و تا وقتی که جامعهای به افرادش امکان زندگی داد میتواند آنها را نگه دارد و وقتی مردم تشخیص دهند نمیتوانند در آن محل زندگی کنند مهاجرت میکنند. در واقع وجود گزینههای جدید باعث میشود افراد به فکر مهاجرت بیفتند. در این بین میتوان مهاجران را به دو دسته کلی تقسیم کرد: دسته اول، مهاجران خلاق، نوجو، مبتکر، نوآور و افرادی اهل ریسک هستند و از خطر نمیترسند. چنین مهاجرانی بعد از مهاجرت به موفقیتهایی دست مییابند. اغلب مردان بزرگ تاریخ مهاجران بودند. دسته دوم مهاجران افرادی هستند که پس از مهاجرت موقعیتی به دست نمیآورند و به حاشیهها و مناطق مهاجرپذیر شهرهای بزرگ میروند. این مناطق دچار بیسازمانی اجتماعی هستند و مهاجرانی که وارد چنین منطقههایی میشوند از این بیسازمانی اجتماعی رنج میبرند. از این رو در این مناطق ترس از شناخته شدن وجود ندارد و خودکنترلی افراد نیز ضعیف است. در نتیجه این مناطق برای جرم مساعد هستند. به عنوان مثال در شهر تهران مناطقی مانند اطراف ترمینالها و خطوط راهآهن و مناطقی مثل پاکدشت، مسعودیه، خاکسفید و فرحزاد از جمله این مناطق محسوب میشوند و چون افراد در آنها ترسی از شناخته شدن ندارند، بنابراین این محلها مناطق مساعدتری برای یادگیری خلاف محسوب میشوند. تئوری «ادوین سادرلند» هم این موضوع را تایید میکند که با توجه به شرایطی در آنکه افراد ترسی از شناخته شدن ندارند و نوعی آموزش بد محیطی در این مناطق وجود دارد، شرایط برای جرم مساعدتر است. در نقطه مقابل شهرهایی مثل تهران میتوان به شهر یزد اشاره کرد که ساکنان آن هنوز بومی هستند و ترس از شناخته شدن همچنان وجود دارد و آمار جرم در آن پایین است. نبود شغل در مناطق حاشیهای و مهاجرپذیر از دیگر دلایل افزایش میزان جرم در آنهاست چون افرادی که با امید زندگی بهتر دست به مهاجرت زدهاند، به خواسته خود نمیرسند و مرتکب خلاف میشوند. البته باید توجه داشت تئوریهای جامعهشناسی نمیتواند همه افراد جامعه را در بر بگیرد و همیشه استثناهایی وجود دارد. ممکن است افرادی از دسته اول مهاجران باشند اما به دلیل تاثیرات خانوادگی حتی با فراهم بودن زمینههای پیشرفت و وجود شغل دست به جرم بزنند، بنابراین باید مدنظر داشت مهاجرت تنها فاکتور برای مجرم شدن در افراد نیست اما ارتباط مستقیمی با جرم دارد. در پایان اگر بخواهیم راهکارهای جلوگیری از ارتکاب جرم در بین مهاجران دسته دوم را بررسی کنیم باید به ایجاد شغل به عنوان اولین اقدام عملی اشاره کرد و پس از آن نیز در اختیار گذاشتن امکانات فرهنگی از اهمیت بالایی برخوردار است. همچنین باید توجه داشت که نمیتوان محدود کردن این افراد و ممانعت از مهاجرت را به عنوان راهکاری برای جلوگیری از ارتکاب جرم دانست اما از طرفی هم نباید مهاجران را به حال خود رها کرد. در غیر این صورت ارتکاب جرم از سوی این افراد غیرقابل اجتناب است.
روزنامه شرق 27/6/91