بی باوری به جوانان و بی باوریِ جوانان؛
از آفات ایستااندیشی تا ضرورت ارتقای پویااندیشی
دکترمحمدجعفر ساعد
سخن آغازین
با آن که ایران ما، کشوری «جوان» بوده و بیشتر اعضای آن را جوانان تشکیل می دهد اما تار و پودهای کلفت فرهنگ سنتی و دیرینه، محملی برای هنرنمائی این قشر اکثریت نگشوده و درهای نقش آفرینی این گروه همچنان با قفل سنتی نگری فرهنگی بسته مانده است. اثر دیرینه این اندیشه، چنان طوقی وزین بر گردن جامعه وکالت نیز افتاده و گذر از این واقعه، عمر نوح می طلبد و صبر ایوب.
بدون شک، بیشترین بازیگران جامعه وکالت را نیز، «جوانان» تشکیل می دهند و قشر میان سال و به بالا در خوش بین ترین حالت، یک سوم این جامعه را تشکیل می دهند؛ یک سومی که تمامی زوایای سیاست گذاری و اجرایی را در چنته خود گرفته و جوانان درمانده را در اسارت فعل و انفعال خویش گذاشته اند.
غلبه نادان پنداری و جاهل رفتاری جوانان در فرهنگ سنتی ما سبب شده است که آنگونه که شایسته است به جوانان میدان داده نشود؛ میدان نداشته ای که ماحصل آن بی باوری جوانان به خود در دوران جوانی و بی باوری به جوانان در بزرگسالی است. اگرچه باید به این حقیقت هم اعتراف کنیم که بزرگسالان ما نیز به سهم خویش، قربانی این اندیشه اند و در همین روند سنتی است که شکل گرفته و رشد کرده اند. اما به هرحال، سخن این است که گامی چشمگیر باید برداشته شود و خیزشی باید طلوع کند تا انوار راستین اش بر خاطرهای ناشاد و ناخواسته خفته ما بتابد و هنگامه ای مبارک را برایمان به ارمغان آورد. تا این ساختار مستدام باشد، «مای فردایی» بسان «مای امروزی» همان خواهیم بود که «مای دیروزی» بودیم.
فراخوان موضوع ویژه فصلنامه کانون وکلای مرکز و عدم استقبال بی نظیر و کم نظیر وکلای جوان در مورد مشکلات رویاروی آنها و راهکارهای احتمالی خود به روشنی، بازتابی از وضعیت موجود در جامعه وکالت است و بس. بدون تردید، این معضل شگرف، معمایی بی پاسخ نیست و بی شک نه یک دلیل که دلایل عدیده ای دارد. نگارنده به عنوان وکیلی جوان که با سایر جوانان وکیل دست در پنجه این معضل و معما دارد، با نگاهی مبنایی درصدد پاسخ دهی به یکی از دلایل این بیماریِ سکون و انفعال و -به نظر او- بنیادی ترین علت است. گفتنی است که مطالب این نوشتار بر پایه نسبی گرایی است و به هیچ روی نگارنده از منظری ملطق انگار سخن نمی راند. از این روی، آنچه که در ادامه می آید، مبتنی بر اندیشه «نسبی محوری» است و امید است که خواننده محترم با توجه به این نکته، نگارنده را از یکجانبه انگاری و تنگ نظری مبرا دارد.
الف) بی باوری به جوانان
بی تعارف، بی باوری به جوانان در جامعه وکلای بزرگسال ما موج می زند و رهاورد چنین نگرشی، انفعال و ناتوانی این قشر پرتوان در گستره وکالت است. این نوع نگرش بزرگسالان برآیند چیست؟ حقیقت آن است که همه اش، کارِ آش «سنت اندیشی» و نگرشی است که خواسته یا ناخواسته، رخساره خاطر بزرگان را بی فعل نموده و در اثر آن،گُلِ توان جوانان را بی شور و شعف. طرح و تحلیل گزاره های کوتاه زیر و چیستی آنها، ضمن تنویر پاره ای از زوایای پیدا و پنهان این حقیقت، تااندازه ای عمق و ژرفای معمای رویاروی را نمایان می سازد.
پیشکسوتان جامعه وکلا منعطف نیستند. چرا؟
غرور سنی، در جامعه ما بلایی بی درمان شده است. باری، از آنجا که اندیشه برتری عقلانی و تجربی پیشکسوتان، در تار و پود و بطن و متن افکار ما ایرانیان بسان یک حقیقت مسلم، ریشه ای چندین هزار ساله دارد، پذیرش جوانان در مقام یک اندیشمند و مبتکر کاری بس دشوار است برای شان. لذا، آن زمان که در عالم وکالت نیز جوانی رخ می نماید و عرض اندام می کند، تجربه سنی و تجربه چندین ساله وکالتی به رخ جوان نوپای وکیل کشیده می شود و سعی می گردد با این حربه، جوان وکیل از میدان بدررود و از قضا، جوان درمانده که محصول همان فرهنگ و اندیشه ای است که وکیل با تجربه از قِبَلِ آن و با آموزش آن، چنین سیاستی پیشه می کند، به زودی و بدون مقابله میدان را به نفع بزرگسال، وامی گذارد و با آینده پویای خویش وادع می کند.
بزرگان جامعه وکالت، چندان به جوانان وقعی نمی نهند. چرا؟
خام انگاری به جوانان و جاهل اندیشی نسبت به آنها، میکرب اصلیِ «بیماری بی توجهی به جوانان» است. با آنکه پر واضح است که چرخ های ترقی و اعتلای هر جامعه را جوانان اند که می چرخانند و بدرستی بزرگسالان نیز به این مهم واقف اند اما باز، دست نامرئی این اندیشة ایستا که دیرینگی چندین هزاره دارد، گردن نازک پویایی اندیشی را چنان فشار داده که تنفس این موجود نوپا را در سخت ترین حالت قرار داده است و به این زودی ها هم گریزی از این گزیر نیست.
پیشکسوتان جامعه وکالت، قلم ابتکار را به جوانان وانمی گذارند. چرا؟
جوانان، از باب جوانی، همه جانبه نمی اندیشند و لذا، سیاست های همه جانبه اتخاذ نمی کنند. این مساله نیز گرچه قدری و در مواردی می تواند پذیرفتنی باشد، اما همیشه بر مدار صحت استوار نیست. اگرچه جوانان از باب سن کم، تجربه کمی دارند اما این مساله به معنای بی خردی آنان نیست. چراکه به تعبیر سعدی، بزرگی به خرد است نه به سال، همچنانکه خردمندی به هنر است نه به مال. نه جوانان به واسطه کم تجربگی، بی خرد اند و نه پیشکسوتان به واسطه تجربه اندوزی، خردمند. بلکه این مساله در هر دو قشر از یک میزان احتمال برخوردارند. از این روی، دخالت دادن جوانان در امر سیاست گذاری لازمه جامعه وکلایی مترقی و پیشرو است و پیشکسوتان باید قلم ابتکار را در مواردی به جوانان واگذارند تا داشته های خویش را به منصه ظهور برسانند.
وکلای پیشکسوت ما چندان دغدغه آینده جامعه وکالت را ندارند. چرا؟
تضمین آینده توام با پیشرفت جامعه وکلا در گروه جوان محوری در وضعیت موجود است؛ امری که در جامعه وکالت ما رعایت نمی شود. آینده هر جامعه ای در گرو جوانان و نسل های آتی آن جامعه است و پختگی و اعتلای یک جامعه در آینده، نتیجه پختگی جوانان امروزی آن است و پختگی آنها در گرو نقش آفرینی آنان در فعل و انفعال های اجتماعی و جامعه است. در جامعه وکالت، جوانان در کجا جای دارند؟ در امور اجرایی و اجرایی و بس.
متاسفانه نیروی جوان در جامعه وکلای ما در امور جسمانی و فیزیکی بکارگرفته می شود و توان فکری او نه بکار برده می شود و نه در بوته آزمون قرار می گیرد. حالیا، پختگی پیشکسوتان امروزی در گرو بهره گیری از نیروی خلاق و توان بالقوه اندیشه ای جوانان دیروزی است. به تعبیر دیگر، پختگی پیشکسوتان فردا در گروه بهره گیری از جوانان امروزی است، آنهم بیش از همه بهره گیری از نیروی فکری و ابتکار آنها، نه صرفاً بکارگماشتن یا «گماشتگی» در امور اجرایی.
به نظر نگارنده مانع عمده تحقق این مهم، غلبه اندیشه ایستایی است که سده هاست بر جامعه ما حاکم است و چون گیاه «عشقه» بر پیکر نحیف جامعه وکلا چنان پیچیده که نه گریه و شیون های مستمر درمان آن است و نه کهنگی خیال. برای رهایی از این پیچش مرگ بار راهی جز نگرشی خلاق و منطبق با ضرورت های امروزی جامعه وکلا نیست. میدان دادن به جوانان در امر سیاست گذاری و اتخاذ برنامه های آتی جامعه وکلا در کنار کارهای اجرایی می تواند به سهم خود از انزوای موجود جامعه وکلا بکاهد، بدانها اعتماد ببخشد و بذر امیدواری را در اندیشه ناشادشان بکارد؛ بذری که میوه آن را در آینده نه چندان دور می توان به خوبی مشاهده کرد و بدان بالید.
به وکلای جوان مجال هنرنمایی داده نمی شود. چرا؟
تمرکز سخن نگارنده در ارتباط با انزوای جوانان وکیل و سلطه سنگین وکلای غیرجوان، بر وادی سیاستگذاری است و چندان بر وادی اجرایی تکیه ندارد. چرا که سیاست گذاری شالوده فعالیت های اجرایی است و آنچه اهمیت دارد، نقش آفرینی جوانان وکیل در این سپهر است که متاسفانه مجالی برای هنرنمایی این قشر در جامعه وکالت امروزی وجود ندارد.
آیا می توان نشستی علمی و صنفی در جامعه وکلا یافت که وکیلی جوان، سخنران آن باشد؟ آیا هنگامه ای وکالتی می توان یافت که پیشکسوتان وکالت ما به سخن سرایی وکیلی جوان گوش فرادهند و به حضور او بنشینند؟! کدام کنفرانس صنفی وکالتی است که سخنران آن شخص بنام و آوازه در عرصه دانشگاهی و وکالتی نباشد و نشست های ما آکنده از وکیل راغب باشد؟! و ده ها پرسش از این قیبل حکایت از روندی معمول و مستمر و نامتغیر دارد؛ حکایتی تلخ از واقعیت موجود و آن، عدم هنرنمایی جوانان وکیل در عین هنرمندی آنان است. حقیقت این است که نه به جوانان این مجال داده می شود و نه شرایطی بر خاطر ما جوانان ظاهر می شود که جرات هنرنمایی بیابیم و خود راساً شجاعت را بر حقارت ترجیح دهیم و دست همت بالا زنیم. حقیقت این است که «ریز» انگاشته می شویم و در عین هنرمندی، در سناریوی فعالیت های وکالتی از جنس سخن سرایی، نقش اول به ما اعطا نمی شود و تنها در نقش سیاهی لشکر بکارگرفته می شویم. از سیاهی لشکر سناریوی وکالت، چه انتظار بازیگری در نقش اول این سریال همیشگی است؟!
بدون تردید، عدم حضور فعال وکلا، اعم از جوان و میان سال و کهن سال، باز ریشه در فرهنگ ایستااندیش ما دارد. برای نمونه، تا زمانی که به جای دلسپاری به خرد، شکم پرستی مسیر حضوریابی در جلسات صنفی وکالتی را تعیین می کند، انتظار ابتکار و نوآوری در این قشر، خوش خیالی بیش نخواهد بود.
همچنان بر این باورم که عامی بودن جامعه وکلا ، دردی است که نیازمند تامل و رفع آن است و تا زمانی که فرهنگ ما از این منظر تغییر نیابد، جامعه وکالت نیز در بند این دیو سفید همچنان اسیر خواهد ماند.
ب) بی اعتمادی جوانان
بی اعتمادی جوانان به دو وضعیت برمی گردد. بی اعتمادی به پیشکسوتان جامعه وکالت و بی اعتمادی به خود،گرچه حالت نخستین به شدت ریشه در وضعیت دومین دارد و با رفع حالت دومین، گزاره نخستین مرتفع می گردد.
وکلای جوان ما در وادی وکالت چندان مبتکر و خلاق نیستند. چرا؟
برآیندِ فرهنگی تار و پود بسته که بر جامعه ای سده ها و دهه ها حکومت کرده، جز انسان هایی برخاسته از آن فرهنگ نیست و فراتر از این وضعیت، بدور از منطق است. از فرهنگی با ارزش ها و هنجارهای مبتنی بر اندیشه ایستا و پذیرش سختگیرانه پویایی فکرانی، انتظار ظهور نقش آفرینانی مبتکر و خلاق نمی رود. ابتکار و خلاقیت محصول بلوغ فکری و بازاندیشی است و بلوغ فکری در وهله نخست ناشی از خودباوری و خود اعتمادی است. به دیگر کلام، خودباوری، اندیشه می آفریند و اندیشه، ابتکار. این تحول در جامعه جوان ما در اندک میزان خود است و فرهنگی که زیربسترهای این اعتمادسازی و خودباوری را فراهم کند، نه تنها نقش آفرین نیست که خود دچار غولی سنگین وزن به نام «گذشته ناآگاهانه» و «اندیشه ایستای گذشته» است. این فکر غیرپویا، چنان که تاکنون اینگونه بوده، ما و خاطر ما را از حرکت به پیش بازداشته و ناهمواری های کنونی ما را در مسیر اعتلای فکری تداومی دوچندان بخشیده است. گذر از این ناهمواری های اندیشه ای، همتی والا می طلبد که بالقوه در وجود و نهاد جامعه وکلا مکتوم مانده و تنها عزمی راسخ، راهگشای این بن بست فکری است و بس.
وکلای جوان چندان واقف به جایگاه موثر خویش در جامعه نیستند. چرا؟
اعتلا و پیشرفت هر جامعه ای در گرو درک وضعیت موجود آن است و در این مسیر، درک جایگاه و موقعیتی که آن جامعه در آن قرار دارد، ابتدائی ترین ابزار این اعتلاست که باید بر نقش آفرینان آن روشن باشد. آیا ما وکلای جوان بر جایگاه خود و میزان اثرگذاری در فرایند اجتماعی آگاه هستیم؟ واقعیت امروزی به ما چنین پاسخ می دهد که اگر هم به این پایگاه وقوف داشته باشیم، از میزان اهمیت آن چندان آگاه نیستیم. این مساله به حقیقت ریشه در علل و عوامل گونه گونی دارد که بر هیچ خردمند اندیشه محوری پوشیده نیست اما اگر علت العلل را جستجو کنیم، نگارنده به رغم خویش، ضعف اندیشه محوری و پویایی اندیشی در جامعه وکلا را علت نخستین می داند. ما جامعه وکلا قدری اندک به جایگاه خود نمی اندیشیم، بلکه به دنبال اندیشه ایستای گذشته و نوع نگاه عام به وکالت خود را بازیگر جامعه وکلا می بینیم و با همین اندیشه بیش از آنکه به این مهم توجه کنیم، پوشش خود و ظاهر خود را آراسته می کنیم و آراستگی اندیشه امروزی خود را چه بسا به آینده موکول می کنیم. به عبارتی، فکر و خاطر خود را با اندیشه گذشته پیراسته می کنیم: ظاهری آراستة امروزی و خاطری پیراستة دیروزی! اگرچه عکس این حالت نیز ناخوشایند است و این آراستگی امروزی ظاهر، پیراستگی امروزی خاطر را نیز می طلبد. بدان سان که در آماده سازی آراستگی ظاهر، وفق زمان و ضرورت مکان به پیش رفته ایم، در مسیر هموارسازی پیراستگی خاطر، ناتوان عمل کرده ایم و نیاز است که لختی بیشتر بیندیشیم و قدری بیشتر به خود بیاییم.
وکلای جوان چندان نگران آینده جامعه وکلا و هر آنچه که به سر آن بیاید، نیستند. چرا؟
چون وکلای جوان، چندان حس مسئولیت پذیری اجتماعی ندارند. اما چرا؟ چون در شرایطی اجتماعی با بافتی فرهنگی سنتی و ایستااندیشه رشد و نمو یافته اند که بدانها آموخته خودانگاری را مطمح نظر خویش ببینند و دیگرانگاری در این موازنه را به کناربی بگذارند. در چنین فضایی، فعالیت گروهی برای آنان امری دشوار به نظر می رسد که آنها را به خطر می اندازد. به واقع، فایده محوری فردی غلبه می یابد. اما چرا اینگونه می اندیشند؟ چون فعالیت گروهی و صنفی در این میان، نفع و فایده ای مستقیم برای آنها به همراه ندارد؛ چون مصلحت فردی بر مصلحت گروهی و جمعی غلبه نظری دارد؛ چون اندیشه جیفه، افسار منفعت جمعی را از هم گسیخته و چون...
در چنین فضایی، آینده محوری هم، آینده محوری فردی است. آینده جامعه وکلا تنها در چارچوب فکری آینده فردی تبلور می یابد و تنها در دامنه منفعت طلبی فردی امروزی. آن زمان ما جوانان وکیل حس مسئولیت پذیری نسبت به جامعه وکلا در وضعیت امروزی و فردایی خواهیم داشت که اندیشمندانه به ماهیت و نفس و فلسفه وجودی وکالت و جامعه وکلا بینگریم و آن را با درک این حقایق بپذیریم. در این صورت، آینده خود را در گرو وجود این جامعه می بینیم و برای تامین آینده و منفعت خویش، وجود جامعه وکلا و آینده و منفعت آن را در کنار خویش و مقدم بر خود می پنداریم و از جان و دل برای این مهم تلاش می کنیم اما...؟!
وکلای جوان، چندان روحیه فعالیت گروهی و به واقع صنفی ندارند. چرا؟
بافت سنتی جامعه چنان است که با جامعه مدنی غریب است و این غربت در جامعه وکلا که بخشی نمویافته از جامعه کلان ایرانی است، چنان ریشه دوانده که هنوز هم از شالوده های پدیداری و فلسفه ظهور و بروز جامعه مدنی و فعالیت های گروهی و صنفی به قدر کافی آگاه نیستند و جز اندکی جوان خلاق، اکثریت در چنبره فردگرایی گرفتارند و گروه و فعالیت های گروهی را چون هیولایی بی شاخ و دم می انگارند که هر آن درصدد بلعیدن آنهاست و باید به دقت مراقب باشند تا مبادا از ناحیه این هیولای ناشناخته به هلاکت برسند.
حقیقت این است که همین هیولالی ناشناخته، بهترین ابزاری است که در صورت تقویت و استحکام وجودی می تواند ماندگاری جامعه وکالت را بیش از پیش تضمین کند. چندان که این هیولا بوده است که تاکنون جامعه وکالت را در گرداب سیاسی امروزی، نگه داشته و همین حداقل رگه های حیاتی این جمعیت را به بازیگران آن هدیه داده است. بدون شک، اگر این هیولا یاری گر نبود، این تنفس سخت هم برای جامعه وکالت میسر نبود.
وکلای جوان، در عرصه حرفه خود چندان هدفمند نیستند. چرا؟
هدفمنی یک شخص نشانه بهره گیری از اندیشه های ناب و شناخت خود و پیرامون است. چندان که ذهن فعال آن شخص وی را به مسیری می کشاند که خواسته های مشروع و حتی نامشروع خود را محقق سازد. برای خلاقیت ذهن این شخص، بسترها باید مهیا باشند و زیر بسترها، آماده. ما وکلای چنان که چندان بر اهمیت جایگاه حود در جامعه واقف نیستیم، هدفی پایدار و دورنمایی روشن برای خود ترسیم نکرده ایم. وضع موجود را می نگریم و به تعبیر خویش با آن مدارا می کنیم؛ امروز را امروز می بینیم و بس؛ و آینده را به آینده می سپاریم و در امروز، نمایی از فردا دیده نمی شود. لذا، هدفمندی ما چونکه پیوسته به فردا نیست و در فردای ما موثر دیده نمی شود، هدفی است آنی و امروزی که فراخور حال، ظهور رفتاری داریم.
حقیقت این است که بی باوری در ما جوانان، امید به فردا و هدفمندی را از ما سلب کرده است و روزمرگی را بر ما عارض ساخته است. اینگونه است که به وضوح قانون اول نیوتن را که حاصل تلاش تمامی عمر گرانبارش بود، با فعل خویش نقض و رد کرده و در مقابل هر کنش و عمل، واکنش و عکس العملی چه در جهت موافق یا مخالف از خود بروز نمی دهیم، بلکه انزوا پیشه کرده و در خود فروافتاده ایم.
بازآوری این امید ازدست رفته و بازتوان بخشی جوانان وکیل، نیازمند توجه پیشکسوتان از منظر عملی و وقع نهادن به اندیشه ها و تاملات آنهاست.
شماری از وکلای جوان در نشست های ولیمه ای حضور پررنگ دارند و در نشست های غیرمغذی کم فروغ ظاهر می شوند. چرا؟
وکلا که قشری اگر نتوان گفت مرفه، قشری متوسط جامعه هستند. پس چرا میل بیشتری به حضور در نشست های ولیمه محور دارند؟ تا زمانی که ارزش خرد را از زوایه خردمندی نبینیم، همچنان شاهد برگزاری محفل های ولیمه محور از سوی راغبان تکیه بر مسند هیات مدیره و حضور پر رنگ وکلا در این محافل. تا زمانی که وکلای ما دل به خرد هدیه نکنند و به واسطه ضرورت درک موضوع نشست و ضرورت گزینش کاندیدای خردپیشه و کاردان در جلسات و نشست های صنفی و انتخاباتی وکلا حضور نیابند، همچنان شاهد هیات مدیره ای معمول و وکلای جوان و بزرگسال عادت انگار و عرف اندیش خواهیم بود. به نظر نگارنده، برگزاری جلسات ولیمه محور به ویژه در زمان انتخابات و به جهت تبلیغات انتخاباتی، مصداق بارز توهین به خرد جامعه وکلاست و مصداق بارز رفتاری خلاف شان وکیل است. عمدتاً عدم رعایت پوشش در زمان اشتغال به کار وکالتی به مثابه مصداقی از رفتار خلاف شان وکیل تلقی می گردد اما تبلیغات خوراک محور را نه تنها خلاف شان وکالت نمی دانیم که از تامین کننده و به واقع مبلغ رفتار مزبور تشکر و قدردانی می کنیم. جای شگفت است که از شخصی که با این رفتار خود، شان و خرد ما را به خرده گرفته، قدردانی می کنیم. آیا می شود که روزگاری فرا برسد که ما وکلا به واسطه نفس و ماهیت یا موشوع آن نشست و جلسه صنفی حضور یابیم و با رغبت گوش جان به سخنران و موضوع بسپاریم و در زمان انتخابات هیات مدیره، با علم کافی و اعتقاد به شخص کاندیدای مورد نظر رای بدهیم؟!
وقتی به این معضل می نگریم، علت این رفتارهای وکلا را در چه می دانیم؟ در آسیب شناسی این مساله، علت بنیادین را چه می دانیم؟ اگر نیم نگاهی هم داشته باشیم، نوع نگرش ما و به واقع، درک ما گویای علت این معضل است. نوع نگاه و نگرشی که آگاهانه نیست و گویا هم نمی خواهیم آگاهانه بدان توجه کنیم. در واقع، اگرچه به واسطه بافت فکری حاکم بر شکل گیری فکر و اندیشه ما، ناآگاهانه این فکر به ما القا شده است، اما ما آگاهانه هم نمی خواهیم که از این ناآگاهی رهایی یابیم و قدری آگاهانه به این مساله بیندیشیم و آن را با تامل و تفکر در صورت تشخیص و نیاز به تغییر-که به نظر نگارنده این تغییر ضروری است- آن را تغییر دهیم.
سخن آخرین
مشکل بارز جامعه جوان وکیل یا وکلای جوان، ریشه در فرهنگ ما و اندیشه های ایستایی دارد که محصول فرهنگ دیرینه ماست و تا دید ما نسبت به این قشر پرتوان و نیرومند تغییر نیابد، همچنان کودک انگاری این قشر به حیات خود تداوم می بخشد و راهی برای گریز نخواهد بود.
آشتی جامعه وکلای جوان با سارین تنها در گرو حل و فصل دو معضل بزرگ بالاست که در این نوشتار نگارنده بر آن تکیه داشت: اعتماد به جوانان و اعتماد جوانان. تا زمانی که بزرگان جامعه وکالت به جوانان اعتماد نکرده و حکم بی اعتمادی به آنان را از پیشانی پرتوان جوانان نزدایند و تا زمانی که وکلای جوان به خود اعتماد نکرده و خودباوری در خاطرشان غلبه نیابد، همچنان با این بیماری رویاروی خواهیم بود و گامی به پیش نمی توانیم برداریم.
طرحی نو باید بیندازیم و اندیشه نوین در خاطر بگسترانیم تا که دیگر از این مطبخ عرضه شده تغذیه نکنیم
مجله کانون وکلا - تابستان 1390