• مشاهده تمامی اخبار

  • اخبار صنفی

  • مشاهیر وکالت

  • مقالات

  • قرارداد حق الوکاله

  • تخلفات انتظامی

  • قوانین و مقررات جدید

  • نظریات مشورتی

  • مصوبات هیات مدیره

  • اخلاق حرفه ای

  • معرفی کتاب

  • چهره ها در عدلیه

  • نغز نامه

  • گوشه های تاریخ

  • همایش های حقوقی

  • فرهنگی و هنری

  • عکس هفته

  • لایحه جامع وکالت رسمی

  • آداب الدعوی -نوشته رحمان زارع

  • مشاهیر قضاوت

  • رقص آتش - نوشته رحمان زارع

  • مصاحبه ها

  • زنان و کودکان

  • حقوق بین الملل

  • حقوق و سینما

  •  
    • جنايت؛ پديده‌اي بهنجار يا ناهنجار؟

      شاهپور اسماعلیان

      جنايت در مفهوم اعم آن، غالبا پديده‌اي ناهنجار توصيف مي‌شود. به سخن ديگر وقوع جرم در هر جامعه، به لحاظ اينكه تخطي از مقررات جزايي آن جامعه به شمار مي‌آيد، عمل ممنوعه قابل نكوهش است و واكنش اجتماعي اعمال مجازات را به دنبال دارد. از اين رو شايد اين‌گونه به نظر آيد كه جامعه عاري از جنايت يا انحراف، جامعه‌اي است سالم. اما واقعيت اين است كه چنين جامعه‌اي «آرماني» است. زيرا در دنياي كنوني و بلكه در هر دوره از ادوار تاريخي يك كشور يا جامعه، نمي‌توان مقطعي را يافت كه در آن، هيچ جرمي واقع نشده يا نشود و بدون ترديد، جنايت، پديده‌اي است رايج در كليه جوامع و ادوار مختلف و تنها نرخ، شدت و ضعف آن و مصداق‌هايش گاهي متفاوت است. بنابراين وقوع جرم، اجتناب‌ناپذير است و حتي به عقيده برخي از انديشمندان در عرصه جامعه‌شناختي مانند اميل دوركيم، جنايت پديده اجتماعي بهنجار است و يك عامل سلامت عمومي محسوب مي‌شود. زيرا از نظر دوركيم، تبهكاري از علل استثنايي ناشي نمي‌شود بلكه برخاسته از ساخت خود فرهنگي است و در مقام تجزيه و تحليل، هميشه بايد نسبت به يك فرهنگ معين در زمان و مكان مورد بررسي قرار گيرد. تبيين تفصيلي نظريه دوركيم در گنجايش اين نوشتار كوتاه نيست اما اين عقيده، بيانگر واقعيت‌هايي است كه با نظريات برخي ديگر از جرم‌شناسان نيز انطباق دارد كه در اين نوشتار نگارنده به نتايج پذيرش چنين عقيده‌اي اشاره مي‌كند.

      1- اگر در يك جامعه يا فرهنگ معين، وقوع جرم در حد متعارف باشد نشانه سلامت عمومي و پويايي آن جامعه است. زيرا اگر پديده جنايي را به عنوان واكنش يا اعتراض مرتكب جرم به وضعيت موجود يا لااقل «وضعيت خود او» تلقي كنيم، اين فرآيند مبين نارضايتي يا ناشي از كاستي‌هايي است كه وجود دارد و اگر فرض شود عوامل جرم‌زا مربوط به محيط اجتماعي نبوده و از شخصيت ذاتي خود فرد به عنوان مثال (اختلال شخصيتي مرتكب) ناشي مي‌شود، باز اين پرسش مطرح است كه ابتلا به اختلال شخصيتي چون شخصيت ضد اجتماعي، حاصل عوامل محيط اجتماعي است يا مربوط به عاملي است كه فطرتا در مرتكب وجود داشته و در صورت اخير نيز جامعه بايد پاسخگوي اين پرسش باشد كه چه اقداماتي را براي مداوا يا كنترل اين نوع شخصيت به كار گرفته يا اساسا قصور كرده است؟

      2- ارتكاب جرايم در حد متعارف و نه با نرخ بالا و چشمگير، هشداري است به مديران جامعه تا با اصلاح امور و رفع انتقادها و تبعيضات ناروا و آنچه تامين حداقل معاش عمومي ناميده مي‌شود، به موقع‌درصدد چاره‌جويي برآيند و قطعا اين تكليف با گسترش نرخ جرايم دوچندان شده و اصلاح امور را نيز مشكل مي‌كند.

      3- جامعه‌اي كه در آن با وجود تكثر خواسته‌ها و تنوع شرايط محيطي و اجتماعي هيچ انحرافي رخ ندهد- كه چنين فرضي بعيد مي‌نمايد- نشان از بيماري جامعه دارد و هرگز نبايد چنين وضعيت نادر و بلكه ناممكن را نشانه رضايت‌مندي عموم تلقي كرد زيرا اين فرآيند غيرمتعارف هشدار مي‌دهد و همان‌طوري كه اشاره شد ارتكاب جرم در حد متعارف نشان از سلامتي عمومي دارد و هشدار به موقع و خوبي است براي اداره‌كنندگان جامعه كه از اصلاح امور غفلت نكنند.

      روزنامه شرق ۲۱/۳/۹۱

    نظر خود را ثبت کنید
    نام کاربر
    متن
       

    Design By Gitysoft