• مشاهده تمامی اخبار

  • اخبار صنفی

  • مشاهیر وکالت

  • مقالات

  • قرارداد حق الوکاله

  • تخلفات انتظامی

  • قوانین و مقررات جدید

  • نظریات مشورتی

  • مصوبات هیات مدیره

  • اخلاق حرفه ای

  • معرفی کتاب

  • چهره ها در عدلیه

  • نغز نامه

  • گوشه های تاریخ

  • همایش های حقوقی

  • فرهنگی و هنری

  • عکس هفته

  • لایحه جامع وکالت رسمی

  • آداب الدعوی -نوشته رحمان زارع

  • مشاهیر قضاوت

  • رقص آتش - نوشته رحمان زارع

  • مصاحبه ها

  • زنان و کودکان

  • حقوق بین الملل

  • حقوق و سینما

  •  
    • حقوق در ايران

      قسمتي از خطابه محمد علي فروغي در دانشكده حقوق دانشگاه تهران


      شما آقايان كه امروز در دانشكده حقوق درس قانون مي خوانيد، و هر روز مي شنويد يا در روزنامه مي خوانيد كه دولت فلان قانون را پيشنهاد كرده، و مجلس فلان قانون را تصويب كرده و گاهي مي شنويد كه چقدر در تكميل قوانين كشوري و محترم بودن آن اهتمام مي شود، نمي توانيد تصور زماني را بكنيد كه اگر كسي اسم قانون مي برد گرفتار حبس و تبعيد و آزار مي شد و ليكن گواه عاشق صادق در آستين باشد چه همين پيش آمد براي پدر خودم و جمعي از دوستان و هم مشربان او واقع شد و آن داستان دراز است و اگر بخواهم براي شما نقل كنم وقت مي گذرد، و چون به قول معروف «شاهنامه آخرش خوش است» چندين ورق از اين تاريخ را برمي گردانم و به آخرش مي رسم. همين كه نوبت سلطنت به مظفرالدين شاه رسيد، آن پادشاه يا از جهت اينكه ضعيف و بي حال بود يا واقعا متجدد و ترقي خواه بود، به هرحال آن سختي هاي زمان ناصرالدين شاه را سست كرد. آدم كه پير مي شود طبع نقالي پيدا مي كند و من در اين مدت كه براي شما صحبت مي كنم قصه هاي بسيار به نظرم مي رسد. اما از نقل آنها خودداري دارم، فقط بعضي را كه با موضوع گفت وگوي ما مناسبت بيشتر دارد نقل مي كنم، من جمله اين يكي را كه به منزله تنفس خواهد بود: در زمان ناصرالدين شاه روزنامه در ايران منحصر بود به يك يا دو روزنامه كه خود دولت طبع و نشر مي كرد و آن هم اساسش از مرحوم ميرزاتقي خان امير نظام بود. مندرجات آن روزنامه عبارت بود از ذكر مسافرت هاي شاه به ييلاق و شكارهاي او و مناصب و مشاغل و القاب و امتيازاتي كه به اشخاص داده مي شد. بعضي اخبار و وقايع ممالك خارجه را هم نقل مي كرد، و روي هم رفته چيزي كه براي مردم نفعي داشته باشد در آن ديده نمي شد. گاهي از اوقات هم در خارجه يعني در تركيه و هندوستان روزنامه فارسي به طبع مي رسيد و ليكن از آنها كسي خبري نداشت، و چندان چيزي هم نمي گفتند، و اگر وقتي حرفي مي زدند كه به عقيده دولت از مقتضاي حال خارج بود از ورود آنها به ايران جلوگيري مي شد. در سال اول سلطنت مظفرالدين شاه، پدر من كه دست از طبيعت خود نمي توانست بردارد، نخستين روزنامه غير دولتي را در همين شهر طهران تاسيس كرد و مندرجات آن را مشتمل بر مطالبي قرار داد كه كم كم چشم و گوش مردم را به منافع و مصالح خودشان باز كند. آن روزنامه «تربيت» نام داشت، من هم آن وقت به درجه يي رسيده بودم كه در كار آن روزنامه- مخصوصا در آنچه بايد از زبان هاي خارجه ترجمه شود- به پدرم دستياري كنم. بنابراين غالبا در باب روزنامه با من گفت وگو مي كرد. يك روز پرسيد مقاله يي كه امروز براي روزنامه نوشته ام خواندي؟ عرض كردم، بلي. پرسيد: دانستي چه تمهيد مقدمه يي مي كنم؟ من در جواب تامل كردم. فرمود مقدمه مي چينم براي اينكه به يك زباني حالي كنم كه كشور قانون لازم دارد. مقصودم اين است كه اين حرف را صراحتا نمي توانست بزند و براي گفتن آن لطايف الحيل بايد به كار ببرد، همين قدر را هم كه مي توانست.
          سياستنامه ذكاءالملك، به اهتمام ايرج افشار و هرمز همايون پور، نشر كتاب روشن
          
           <META name="author" content=""><!-- Author: --> <META name="keywords" content="20130218"> <META name="Subject" content="حقوق">
          
       روزنامه اعتماد، شماره 2620 به تاريخ 30/11/91، صفحه 10 (حقوق)

    نظر خود را ثبت کنید
    نام کاربر
    متن
       

    Design By Gitysoft