نويسنده: سوده حامد توسلي*
اگرچه مسوولان محترم كشور تاكنون تمايلي به درج روز وكيل مدافع در تقويم رسمي كشور از خود نشان نداده اند، اما جاي شكر آن باقي است كه مطبوعات كشور در حوالي هفتم اسفند ماه فرصتي براي وكلافراهم مي كنند تا از دغدغه هاي خويش بگويند. بارها در فرصت هاي مشابه گفته ام و نوشته ام حقوق خواناني كه تمايل به ورود به حرفه وكالت دارند بايد بدانند كه فلسفه وكالت صرف امرار معاش و دستيابي به مواهب دنيوي نيست. رسالتي كه بر عهده وكلاقرار دارد بسيار فراتر از امور مادي است.
قطعا فلسفه وكالت در جهان تكثر گراي ما، همچون ساير امور يك فرمول مشخص و معين براي عرضه ندارد. فلسفه وكالت از نگاه ژرف بين هر وكيل دادگستري مي تواند متفاوت از نگاه ساير همكارانش باشد. از نظر نگارنده ابتدا بايد واكاوي و مشخص شود كه فلسفه زندگي از نگاه ما چه مي تواند باشد، تا پس از آن بتوانيم بگوييم فلسفه شغل وحرفه ما چيست. اگر هدف از زندگي اين باشد كه روزي به اين جهان پاي گذاريم و مراحل عادي و طبيعي رشد را طي كنيم و سپس تشكيل خانواده داده و در نهايت به دنبال شغلي براي امرار معاش باشيم و آن شغل بر حسب اتفاق وكالت باشد، در اين صورت فلسفه وكالت، همچون ساير مشاغل، صرفا امرار معاش است. همان مصيبتي كه امروزه اگر نگوييم بخش قابل توجهي از ما وكلارا فرا گرفته، به جرات مي توان ادعا كرد كه اقليتي از وكلابه آن گرفتارند و اين سمي است مهلك براي كل افراد جامعه و نه صرفا صنف وكلاو حقوقدانان چرا كه اگر مناديان حق و عدالت در يك جامعه به اين درجه از روزمرگي سقوط كنند، ديگر از ساير افراد آن جامعه هيچ توقعي نمي توان داشت. اما اگر فلسفه زندگي از نگاه ما اين باشد كه ما به اين جهان
آمده ايم تا باري از دوش ديگران برداريم و عدالت و مساوات را گسترش دهيم و بذر آزادي و آزادگي بكاريم، درآن زمان فلسفه حرفه و شغل ما نيز كاملامتفاوت مي شود. در چنين فضايي غايت و هدف نهايي از وكالت مي شود دفاع از مظلوم، دفاع از حق و عدالت، دفاع از آزادي و برابري و مساوات. در چنين حالتي وكيل دادگستري تبديل مي شود به صداي رساي اعتراض به هر آنچه او بي عدالتي مي پندارد و در اين صورت است كه دغدغه اصلي او ديگر صرف امرار معاش نبوده، بلكه حل مشكلي از مشكلات همنوعان خويش است. در چنين حالتي وكيل دادگستري مي شود مرهمي بر دردهاي يك جامعه. مرهمي براي آلام زني تنها كه در دالان هاي بي انتهاي دادگاه ها به دنبال گرفتن حق حضانت فرزند خردسال خويش است. مي شود مرهمي براي درد هاي مردي سالخورده كه تنها در طلب يافتن قاتل جگر گوشه خويش است تا با چشماني كم سو از او بپرسد كه چرا آرزوهاي جوانش را در يك لحظه به خاموشي ابدي كشاند و مي شود مرهمي براي....
روزنامه اعتماد، شماره 2628 به تاريخ 9/12/91، صفحه 11 (حقوق)