عبدالله سمامي- وکیل دادگستری
غروب روز يكشنبه حوالي ساعت 18، ميدان فاطمي به سمت ميدان گلها شاهد ازدحام ماشين هايي بود كه همكاران وكيل را جلوي تالار بزرگ اجتماعات وزارت كشور پياده مي كرد، وكلا، كارآموزان، خرد تا كلان، پير و جوان خود را به محل برگزاري مراسم مي رساندند. به جرات مي توان گفت در هيچ سالي تالار وزارت كشور اين همه وكيل دادگستري را كه جهت «شركت در جشن استقلال كانون وكلاي دادگستري» و پاسداشت روز وكيل گردهم آمده بودند به خود نديده بود. حضور پرشور همكاران در اين جشن انرژي خاصي ايجاد كرد: انرژي اي ناشي از قدرت و اتحاد آنها و تبلور استقلال كه در وجودشان تجلي يافته بود. اما در اين بين يك مواجهه بسيار جالب، تا ساعت ها فكرم را مشغول خود كرد. زماني كه به در ورودي تالار بزرگ وزارت كشور رسيدم شخصي مرا به سمت خود فراخواند. به رسم ادب نزدش رفتم، پيرمردي بسيار منظم و خوش پوش. دست چروكيده اما مهربانش را به سمت من دراز كرد، پس از احوالپرسي سوال كرد جشن استقلال كانون وكلاي دادگستري كجاست؟! گفتم نزديك است، من هم به آن سمت مي روم. گفت من وكيل نيستم مرا راه مي دهند؟ گفتم خير پدرجان. فقط وكلاي دادگستري مي توانند داخل شوند مگر اينكه دعوت شده باشيد. از سر كنجكاوي دليل حضورش را پرسيدم، اشك از چشمانش جاري شد و گفت: « آمده ام تا استقلال را از وكلانگيرند استقلال وكيل همانقدر لازم است كه استقلال قاضي. استقلال وكيل ضامن امنيت دستگاه قضايي است. وكيل مستقل و غيروابسته با امنيت خاطر از فرزندان اين مرز و بوم دفاع خواهد كرد. به همين خاطر آمده ام تا در استقلال وكلاشريك باشم» نگاهي به وي كردم و به ايشان گفتم پدر به شما قول مي دهيم كه هرگز به استقلال كانون وكلاو وكلاي كانون خدشه يي وارد نخواهد آمد. با وي خداحافظي كردم تا خود را هر چه سريع تر به جشن استقلال برسانم. وقتي به بيرون نگاه كردم، پيرمرد را ديدم جلوي در بزرگ ورودي تالار ايستاده با همان صلابت و البته آرامش خاطر... استقلال وكلاي دادگستري فقط براي وكلاي دادگستري ارزشمند نيست بلكه براي جامعه و مردم نيز بسيار ارزشمند است. به اميد آن روز كه خيال جامعه در قبال استقلال كانون وكلاي دادگستري راحت شود و در اين زمينه دغدغه يي نداشته باشند.
روزنامه اعتماد، شماره 2631 به تاريخ 13/12/91، صفحه 12 (حقوق)