دکتر عباس کریمی (استاد دانشگاه تهران
و عضو اصلی هیئت مدیره کانون وکلای مرکز)
بدون تردید، آزادی
موهبتی است الهی که در راستای تکریم بنیآدم، از سوی خالق هستی به آحاد انسانها
ارزانی داشته شده است و رعایت کرامت تشریعی بشر، اقتضای حفظ حرمت حریم آزادی را
مینماید.
یکی از انواع این
آزادی، آزادی در اظهار عقیده است. هرکس در بیان اندیشهها و تبیین عقیدهای شخصی و
یا گروهی خود آزاد است و کسی نمیتواند مانعی برای آزادی بیان ایجاد کند مگر اینکه
استفاده از این آزادی با آزادی دیگران در تعارض باشد و یا مصلحت عمومی را تهدید
نماید که البته چنین مصلحتی نیز باید بر مدار قانون تبیین و تفسیر گردد و نمیبایست
که با تفسیر موسع از مصلحت عمومی، استثناء محدودیت آزادی را بر اصل آن مقدم
داشت.
با این همه، در ماجرای
انتشار کاریکاتورهای اهانتآمیز به ساحت مقدس پیامبر بزرگ اسلام که به حق اشرف
مخلوقات خواندهشده، در بعضی از کشورها، با توسل به حق آزادی بیان، رسانهها را در
این خصوص آزادی دانستند و مراجع قضایی ملی و اروپایی در سطح این قاره، درخواست
جامعه مسلمین را برای منع رسانهها به نشر این کاریکاتورهای توهینآمیز مورد اجابت
قرار ندادند و همگی مستند خود را حق آزادی بیان اعلام داشتند. این نحوه برخورد،
گرچه با اندک تأملی، به نظر میرسد که بیشتر تحت تأثیر جو سیاسی شکلگرفته تا
براساس دغدغههای حقوقی، لیکن روشن است که جامعه حقوقی مأموریت دارد از طرق علمی و
با استفاده از نظریات حقوقی به کشف و شناساندن انحرافات مبنایی در بحث حق آزادی
اقدام نماید.
نگارنده این سطور، در
کنگره بینالمللی حقوق اساسی که در سال 1386 در یونان برگزار شد، در نقد سخنرانی
یکی از اساتید فرانسوی که به دفاع از آراء دادگاههای این کشور میپرداخت، ایرادات
کلی را که متوجه مدافعین از حق آزادی به منظور اهانت به مقدسات دینی میشد در آن
کنگره بیان نمود و درحالیکه حدود هفت صد نفر از اساتید حقوق اساسی و یا قضات
دادگاههای قانون اساسی مستمع اظهارنظرها بودند مبانی عمومی نظر خود را تبیین کرد.
پرواضح است که در فرصت کوتاه اختصاصیافته، بیان دقیق موضوع میسر نیست، لیکن تکرار
خلاصه از آنچه مطرح شد در این نوشته میتواند پژوهشگران دلسوز این عرصه را به تکمیل
راه و بررسی همهجانبه موضوع وادارد.
آزادی بیان، قبل از هر
چیز همانند سایر شاخهها و شعب آزادی، به آزادی دیگران محدود میشود. آنچه که به
بهانه آزادی بیان در عرب ترویج میشود، در واقع راهی است برای جلوگیری از ترویج دین
مبین اسلام که رو به گسترش است. به استهزاء گرفتن باورهای دینی مسلمانان، به نظر
طراحان این توطئه، موجب میشود که پیروان این دین بزرگ الهی، از اظهارعقیده و دین
خود در مجامع عمومی خودداری نمایند و بدین ترتیب گسترش دین اسلام تحت کنترل درآید و
محدود گردد. ولی به راستی آیا تجویز اعمال آزادی بیان به نحو فوق، موجب تهدید و
تحدید آزادی ابراز عقیده و آزادی مذهب و عمل به دستورات آن برای پیروان دومین دین
ساکنین قاره اروپا نخواهد شد و در نتیجه به علت تعارض این دو آزادی نباید دایره
آزادی بیان را به نحوی تحدید نمود که جمع هر دو آزادی میسر گردد؟ از طرف دیگر، تمام
آزادیها، دست کم یک محدوده دارد و آن هم آزادی دیگران است. بنابراین چگونه میتوان
به استناد آزادی بیان، اهانت به دیگران را تجویز نمود؟ از آن گذشته، آزادی بیان به
منظور تعالی افکار و اندیشهها و در نتیجه تعالی جوامع بشری از حیث مادی و رفاهی و
نیز معنوی طراحی شده است. پس استفاده از این آزادی در غیر مجرای خود و برای هدفی
شوم، سوءاستفاده از آزادی قلمداد میگردد و وقت آن نرسیده که نظریه سوءاستفاده از
آزادی را در کنار سوءاستفاده از حق ساماندهی نمود تا چنین مشکلاتی موجب نفاق و
برخورد قومیتها و پیروان مذاهب نگردد؟ امید است که پژوهشهای عمیق، مقالات،
پایاننامهها و رسالههای فوقلیسانس و دکترا زوایای این موضوع را مورد فحص و بحث
قرار دهند.
(برگرفته از
فصلنامه وکیل مدافع - ارگان داخلی کانون وکلای دادگستری خراسان، شماره ششم و هفتم
- سال دوم/ پاییز و زمستان 1391)
و وبسایت حقوقی چه بگویم - جناب آقای حسنی