به
مناسبت 13 رجب
نويسنده: م. شيخ
الاسلامي
باز باش اي باب رحمت تا ابد / بارگاه ماله كفواً
احد!
به مناسبت سالگرد تولد امير المومنين علي ابن ابي طالب صلوات الله
عليه، به نظر رسيد تحفه يي از كلام ايشان به مردم هديه شود تا راهنماي نظر و عمل
براي عموم ما باشد. در خطبه شمارة 216 (از نهج البلاغه فيض الاسلام) سخناني از حضرت
نقل شده درباره «حقوق متقابل مردم و رهبران» كه شايد بتوان آن را ملاك و معياري
براي سنجش عملكرد خود و مسوولان قرار دهيم. اميرالمومنين در اين خطبه پس از حمد و
ستايش حق، سخن را چنين آغاز مي كنند كه خداوند براي من بر شما حقي و همچنين براي
شما بر من نيز حقي قرار داده است و سپس به توضيح حقوق مي پردازند. جالب است بدانيم
اين خطبه درست در شروع جنگ صفين ايراد شده است. جنگي كه در آن بعد از جنگ جمل حضرت
و ياران شان به مصاف شاميان به رهبري معاويه و عمروعاص رفتند. اميرالمومنين در حالي
كه در خيمه خود براي ياران و فرماندهان و حاضران سخن مي گفتند، به جاي اينكه- به
طور طبيعي- از لزوم اطاعت محض از خود و فرماندهان سپاه در بحبوحه جنگ سخن بگويند،
از «حقوق» متقابل خود و مردم سخن مي گويند!
ايشان سپس بيان مي كنند كه حق
وسيع ترين چيزها در تعريف و شناخت است، اما تنگ ترين و باريك ترين امور در رعايت و
انصاف است و تاكيد مي كنند به سود هيچ كس حقي جاري نمي شود مگر اينكه متقابلابر او
نيز حقي قرار مي گيرد كه بايد آن را رعايت كند. ايشان مي گويند اگر حقي بر كسي جاري
شد، اما متقابلاحقي براي او ايجاد نگرديد، اين فقط مختص خداوند است! به عبارت ديگر
امكان ندارد حقي وجود داشته باشد، ولي متقابل نباشد. آنگاه حضرت علت اينكه ممكن است
حقي بر خداوند جاري نگردد ولي بر ما جاري شود را چنين بيان مي كنند كه خداوند از
جنس بشر نيست، بلكه او قدرت لايتناهي است كه انسان ها را آفريده و «عدالت» را در
قوانين واضعه خود قرار داده است. بنا بر همين عدالت است كه خداوند اگر اطاعت خود را
واجب كرده است، متقابلاپاداش و ثواب عمل را نيز قرار داده است. يعني خداوند حتي
رعايت حقوق يكجانبه خود را نيز با پاداش مواجه ساخته، درحالي كه بر او واجب نبوده
است. پس اين مقدمه اميرالمومنين به موضوع حقوق متقابل واليان و مردم مي پردازند و
چنين مي گويند:
از بزرگ ترين حقوقي كه خداوند فرض قرار داده «حق والي بر
مردم و حق مردم بر والي است». سپس تاكيد مي كنند اين حق متقابل را بر همگان واجب
قرار داد تا مايه الفت و دوستي ميان مردم و مسوولان و نيز مايه عزت دين شان شود.
ايشان مي فرمايند: مردم جز به صلاحيت مسوولان، كارشان اصلاح نمي شود و مسوولان نيز
جز با استقامت مردم به چنين اصلاحي دست نمي يابند. طبيعي است كه استقامت مردم در
حمايت از رهبران و مسوولان با رعايت حقوق شان ايجاد مي شود و مملكت با رعايت اين
حقوق متقابل به آرامش مي رسد. آنگاه اميرالمومنين مي فرمايند وقتي اين حق متقابل
رعايت شد، نتيجه اين مي شود كه حق در جامعه عزت مي يابد و دين استوار و پرچم هاي
عدالت برافراشته مي شود و سنت هاي حسنه جاري خواهد شد و وقتي چنين شد زمانه اصلاح و
دولت ها و نظام ها پايدار و دشمنان مايوس مي گردند. اما وقتي اين حق متقابل رعايت
نشد و مردم بر واليان غلبه يافتند يا والي بر مردم ستم روا داشت، آن گاه مقاصد
مختلف، پرچم هاي جور و ستم ظاهر، انحراف در دين زياد، سنت هاي حسنه ترك، به هوا و
هوس عمل، احكام الهي تعطيل و مرض هاي نفساني تكثير مي شود و ازاين رو، كسي به دليل
پايمال شدن حق و حاكميت باطل نگران نمي شود. در چنين هنگامي نيكان ذليل و بدكاران
عزيز و مجازات الهي روان مي شود. سپس حضرت اظهار مي دارند در چنين زمانه يي آگاهان
بايد راه نصيحت در پيش گيرند و با يكديگر همكاري و همدلي داشته باشند.
در
پايان خطبه اميرالمومنين مطالب مهمي را بيان مي كنند و راه و ملاك شناختي به
مخاطبان براي تفكيك ميان واليان صالح و واليان نادرست رفتار به دست مي دهند. حضرت
اظهار مي دارند: از بدترين حالات واليان يك جامعه اين است كه گمان دوست داشتن مداحي
نسبت به آنان رود و كا رهاي آنان را حمل بر تكبر و خودخواهي نمايند. سپس مي افزايند
من خوش ندارم درباره من چنين گماني روا داشته شود و بحمدالله چنين نيستم. پس از اين
حضرت مي گويند مردم ممكن است پس از اينكه مشكلي را براي آنها رفع كردم در باره من
ستايش روا دارند، اما تذكر مي دهند كه من را به دليل وظيفه يي كه داشته ام ستايش
نكنيد، چون هنوز حقوقي باقي مانده كه آنها را نتوانسته ام ادا كنم. سپس تاكيد مي
كنند با من مانند سخن گفتن با جباران، سخن مگوييد و آنچه را از ترس خشم كسي پنهان
مي داريد از من پنهان نكنيد و با من تصنعي رفتار نكنيد و از اينكه مطلب حقي را به
من بگوييد احساس نگراني نكنيد، چون اگر كسي از اينكه سخن حقي به او گفته شود خشمگين
شود، بايد بداند كه عمل به حق براي او دشوارتر خواهد بود!جالب است كه حضرت در اين
هنگام ضمن اشاره به عصمت خود، باز مي فرمايند من در ضميرم برتر از اين نيستم كه
خطايي مرتكب شوم و نه از رفتار من مي توان ايمن بود، جز اينكه خداوند آن را از من
بازمي دارد! به عبارت ديگر اميرالمومنين كه بايد اسوه همه ما باشند فرمان مي دهند
كه باوجود اينكه خداوند ايشان را از گناه و خطا حفظ مي كند (تا مبادا مردم نيز به
تبع او دچار خطا شوند)، باز در درسي سرمشق گونه به مردم مي فرمايند از نصيحت كردن و
تذكر دادن خودداري نكنند تا مبادا چنين تداعي شود كه گويا علي(ع) روش متكبران و
فخرفروشان را در پيش گرفته است. والسلام.
<meta name="author" content="م. شيخالاسلامي"><!-- Author: م. شيخالاسلامي -->
<meta name="keywords" content="20130523">
<meta name="Subject" content="انديشه">
□
روزنامه اعتماد، شماره 2685 به تاريخ 2/3/92، صفحه 9 (انديشه)