زیمل، گئورگ (1392)، دربارهی فردیت و فرمهای اجتماعی، ترجمه شهناز مسمی پرست، نشر ثالث، 590 صفحه
پروفسور دونالد لوین، استاد جامعه شناسی دانشگاه شیکاگوست. او آثار بسیاری از گئورگ زیمل را ترجمه یا گردآوری کرده است. مقالاتی که او در اثر حاضر گردآوری کرده است گسترهی وسیعی از آثار فلسفی، جامعه شناختی و متافیزیکی زیمل را بر میگیرند و چه بسا این فکر را به خواننده القا کنند که زیمل صرفا بارقههای ایدهها و اندیشههایش را در آثار وسیع خود به نمایش گذاشته است. لوین مهمترین این تصاویر و کلیشهها را برشمرده است: زیمل از کسی مگر کانت متاثر نیست؛ کار او در سه مرحلهی کاملا متمایز رشد کرده است؛ او نفوذ زیادی بر اندیشهی قرن بیستم اعمال نکرده است؛ او درگیر مسائل اجتماعی نبوده است، در بهترین حالت یک طفیلی و در بدترین حالت یک ایدئولوگ بورژوا بوده است؛ او را باید نظریهپرداز فایده گرایی دانست؛ او اساسا نظریه پرداز ستیزه (کارکردگرایانه) است؛ او نظریهپرداز بیگانگی (مارکسی) است؛ و انسجام و وحدتی در اندیشهی زیمل وجود ندارد. آنگاه این موارد را تحت دو عنوان اصلی دسته بندی میکند، دستهای که به جایگاه زیمل در تاریخ اندیشه مربوط میشود و دستهای که به جوهر نظریههای او.
زیمل ابتدا تاریخ میخواند ولی بعد آن را کنار میگذارد و توجه خود را به درس روانشناسی، قوم شناسی، منطق و متافیزیک، تاریخ هنر و فرهنگ آلمان و تاریخ زیبایی شناسی متمرکز میکند. از نظر زیمل اخلاق کانت از عهدهی توضیح واقعیتهای اجتماعی- فرهنگی بر نمیآید، و این امور را نادیده میگیرد که تکلیف اخلاقی به لحاظی اجتماعی بنیان نهاده میشود و تضاد تکالیفی که به لحاظ اجتماعی بنا شدهاند موجب تضادهای هنجاری درونی و ظهور فردیت می شوند. زیمل در این راستا به نقد مفهوم دیلتای از علوم انسانی نیز میپردازد، این فرض او که خودهای انسانی وحدتیافته اند و نیز ناتوانیاش از نقد و بررسی کلهای اجتماعی پیشافردی و فرهنگ عینیت یافته. تاثیر نیچه بر زیمل نیز آشکار شده است. ویژگی های مدرنیته از نیچه از جمله پاره شدن وحدت روح، رشد سوبژکتیویتهی فردی، ابزاری شدن زندگی مدرن، تبدیل ارزشهای کیفی به کمّی، و ضدیت زندگی مدرن با فرم، این همه مضامینی است که به کرّات در آثار زیمل به چشم میخورند.
زیمل با بازنگری و کار بر روی تمایز کانتی فرمها و محتواها در 1894 مسئله اصلی جامعهشناسی را نوشت. زیمل با تبدیل اعضای جامعه به آفرینشگران فرمهای تعاملی موفق شد که پروژه شبه کانتی تصدیق شان و خودمختاری انسانی را از این طریق پیش ببرد که کنشگران انسانی هم کنشگران انسانی هم سازندگان جامعه و هم محصولات جامعه تلقی میشوند. در عین حال با محدود کردن بررسی جامعهشناختی به ویژگیهای آن تعاملات، یعنی بررسی فرمها، و واگذاری بررسی محتواهای آن به بقیه رشتهها او برنامهی تحقیقی مشخصی را برای این رشته جدید که برای تعیین مرزهای قابل قبول درون جهان آکادمیکی دچار مشکلاتی بود ریخت.
پس از این صورتبندی زیمل مطمئن شده بود که مسئلهی فلسفی بنیانگذاری رشته جامعه شناسی را حل کرده است و میخواست همکارانی را بیابد تا پروژهی تحقیقاتیاش را مطابق با این تعریف و مفهوم پیش ببرد. در سال 1900 زیمل فلسفهی پول را که گوهر خود میدانست به چاپ رساند. مشغلهی ذهنی را در مورد ارزش که این اثر را پروراند باعث شد که او به تعمق بیشتر در نوشتههای اولیهاش بپردازد و موضع اخلاقی – فلسفیاش را صورت بندی کند. این امر به تاکید بر بعد خودمختاری اخلاقی2 منجر شد که در تنش و تضاد با تعین اجتماعی کارهای دههی گذشتهی او بود. آخرین مقالههای جامعه شناختی او، از جمله "جامعه چگونه ممکن است؟" به فراتر از تحلیل فرمهای اجتماعی، به پدیدارشناسی تجربهی شخصی می پردازد.
یکی دیگر از باورهای عمومی دربارهی زیمل این است که او گرچه مقالهنویسی برجسته و خلاق بود تاثیر ماندگاری بر اندیشهی اجتماعی قرن بیستم نداشته است. ولی تحقیقات اخیر این نکته را تقویت کرده است که مارتین بوبر و مارتین هایدگر، دو تن از بانفوذترین فلاسفهی قرن بیستم بینشهای اصلیشان را از طریق صورتبندیهای زیمل یافتهاند. نفوذ گستردهی زیمل بر نقد فرهنگی در قرن بیستم، مخصوصا از طریق تاثیر مستقیماش بر لوکاچ، بلوخ، بنیامین و آدرنو آشکارتر است.
وبسایت وزین انسان شناسی و فرهنگ