• مشاهده تمامی اخبار

  • اخبار صنفی

  • مشاهیر وکالت

  • مقالات

  • قرارداد حق الوکاله

  • تخلفات انتظامی

  • قوانین و مقررات جدید

  • نظریات مشورتی

  • مصوبات هیات مدیره

  • اخلاق حرفه ای

  • معرفی کتاب

  • چهره ها در عدلیه

  • نغز نامه

  • گوشه های تاریخ

  • همایش های حقوقی

  • فرهنگی و هنری

  • عکس هفته

  • لایحه جامع وکالت رسمی

  • آداب الدعوی -نوشته رحمان زارع

  • مشاهیر قضاوت

  • رقص آتش - نوشته رحمان زارع

  • مصاحبه ها

  • زنان و کودکان

  • حقوق بین الملل

  • حقوق و سینما

  •  
    • رقص آتش - تاملات یک وکیل دادگستری - قسمت چهارم


      رحمن زارع وکیل پایه یک دادگستری
      دوره کارآموزی من چهار سال طول کشید. مدت مصوب دوره کارآموزی هجده ماه است وتا امتحانات اختبار برگزار گردد حدود دوسال طول می کشید.بدیهی است چون در این دوران نمی توان در استخدام جائی بود هم باید دوره کارآموزی را زیر نظر یک وکیل باسابقه به عنوان وکیل سرپرست طی می کردیم هم با کارهای وکالتی امر معاش را سرو سامان می دادیم.در آنموقع باید در هرماه چهار پرونده آماده صدور حکم را در دادگاه مطالعه می کردیم (دو پرونده حقوقی ودو پرونده کیفری) و خلاصه آنرا می نوشتیم و ضمن نوشتن حکم صادره در خاتمه نظر خودمان را در مورد حکم اضافه می نمودیم و ماهی یکبار هم به سخنرانی یکی از اساتید که توسط کمیسیون کار آموزی برگزار می شد شرکت می کردیم. این تکالیف دوره کارآموزی است.پس ازانجام این تکالیف وقبل از امتحانات اختبار می بایست یک پایان نامه (حقوقی یا کیفری) تدوین می کردیم ومجموعه تکالیف را در پایان دوره به کمیسیون کار آموزی تحویل می دادیم و چنانچه مورد قبول واقع می شد اجازه ورود برای امتحانات اختبار را در یافت می کردیم که معمولا کسانی که این تکالیف را بدون نقص انجام می دادند مشکلی برای ورود به امتحانات اختبار نداشتند.
      موضوعات زیادی رادر دوره کار آموزی باید رعایت می کردیم ویا مشکلاتی در شروع کار برای ما وجود داشت که به چند مورد به عنوان نمونه اشاره می کنم:
      یکی اینکه ما هنوز اشراف به کارقضا و وکالتی نداشتیم بنابراین ابتدا نمی توانستیم در مورد احکام صادره دادگاه ها نظر بدهیم. از این رو نظر دادن را گذاشته بودیم برای پایان دوره که با پاک نویس کردن تکالیف، نظر خود را هم بنویسیم.دیگرآداب واخلاق حرفه ای بود از نوع لباس پوشیدن گرفته تا برخورد احترام آمیز با اصحاب قضا وطرفین دعوی در کارهائی که قبول می کردیم و قرار دادی که با موکل تنظیم می نمودیم و یا در جلسات مذاکره شرکت می کردیم .من در اینجا از وکیل سرپرستم که گاه پرونده ای در اختیارم می گذاشت تا بتوانم امور مالی خود را سرو سامان بدهم تشکر می کنم.در مورد لباس پوشیدن لازم به ذکر است که لباس رسمی ادارات ما کت وشلوار است و وکلا هم باید از این نوع لباس در مراجعات کاری خود استفاده کنند.در آن دوران برای زیارت امام رضا(ع) به مشهد رفته بودم ولباس سفید خاصی که بسیار دوستش داشتم با کت چهار جیب که یقه ای شبیه یقه پیراهن داشت تهیه کرده بودم .در اولین جلسه سخنرانی که با آن لباس مراجعه کردم رئیس کمیسیون کار آموزی به من تذکر داد که دیگر آن لباس را نپوشم. تاسیس دفتر وقبول پرونده های سنگین کیفری یا مالی برای ما ممنوع بود ومن پس از طی دوره مصوب چون دیگر نمی توانستم به دفتر وکیل سرپرستم بروم به مدت دوسال تا امتحانات اختبار انجام شود بلا تکلیف و سرگردان بودم.
      دوره کار آموزی دوره گنگی است وتجربه کرده ام انسان در هر سنی که باشد وبخواهد شغل جدیدی را فرا گیرد مربی او نقش به سزائی در عملکرد آینده او دارد.در دوره کار آموزی سی وهشت سال از عمر من گذشته بود که ضمن اتمام تحصیلات دانشگاهی وتشکیل خانواده وفعالیت های جنبی،سه شغل اساسی رادر مدت قابل توجهی تجربه کرده بودم(خدمت در ژاندارمری به مدت حدود دوازده سال و وزارت نفت در حدود شش سال وکار آزاد در حدود دوسال) . 
      کار قضا و ورود به این اقیانوس پهناور هر قدر هم انسان عالم به علم حقوق باشد وتجربه کسب کند مضافا با توجه به فرهنگ جامعه ما وشرایطی که بعد از انقلاب بر دستگاه قضا حاکم شد کار آسانی نبوده و نیست. یک وکیل هر از چند گاهی بایدقوانین کاملا تغییر یافته را با تفاسیر مربوطه بیاموزد و راهکارهای جدیدی را درپیگیری پرونده ها اتخاذ نماید ومطالعات وآگاهی هایش از قضا به روز باشد.
      بعد از تشکیل دادگاه های عام که اوج کم تجربگی مسئولین وقت قضا بود ودادسراها از نظام قضائی بر چیده شد وقاضی، هم مدعی العموم بود وهم باید نقش قاضی بیطرف را ایفا نماید برای قضات جز دردسر وسر در گمی چیزی به ارمغان نیاورد. وکیل که جای خود دارد والبته اصحاب دعوی هم تاوانش راپس دادند . من به حسن نیت مسئولین وقت شکی ندارم ولی در نظر بگیرید که وظیفه دادیار یا بازپرس دادسرا را نیروی انتظامی انجام دهد وافسر مربوطه کار را بسپرد دست یک سرباز! البته برای رفع نقص، قاضی تحقیق وجود داشت ولی عملا قضات تحقیق یا فعال نبودندیاکار سرنوشت سازی انجام نمی دادند.
      در پرونده ای، درمرحله تحقیق به یکی از کلانتری ها مراجعه کردم .مرا به دفتر افسر نگهبان راهنمائی کردند. داخل اتاق که شدم دیدم سربازی پشت میز نشسته است وپرونده زیر دستش است. پرسیدم افسر نگهبان تشریف دارند؟ سرباز در پاسخ گفت من افسر نگهبان هستم ! من که خود این دوران را پشت سر گذاشته بودم گفتم از کی سربازان افسر نگهبان شده اند؟با عصبانیت بلند شد ورفت اتاقی دیگر به پیش افسر نگهبان که گویی در حال استراحت بود.افسر نگهبان مرا احضارکرد و توضیح خواست که چرا متعرض سرباز شده ام ونهایت با ناراحتی وغرولند کارپرونده را انجام داد.شاید اطلاع از ذکر این خاطره برای مسئولین قضا با اغماض نادیده گرفته شود ولی در نظر گرفته شود این جمله را که: اگر هزاران گنهکار آزاد باشند بهتر از این است که سر یک بیگناه بالای دار رود ! 
      من آشنا با مقررات داخلی کلانتری بودم وتذکر دادم ولی توجه داشته باشیم کسانی که پرونده اشان توسط یک سرباز شکل می گرفت و قاضی بر اساس محتویات پرونده حکم صادر می کرد، چه حکمی صادر می شد؟
      افسران نیروی انتظامی زمانی که دوره می بینند بعضی از دروس حقوقی برای آنان آموزش داده می شود ولی بی ادعا بگویم من وکیل هنوز خود را یک حقوقدان به معنای اخص نمی دانم چه برسد به سرباز! ما چیزهائی به اسم علم حقوق خوانده ایم ولی شم قضائی که اساتید ما همیشه تذکر می دادند ووجدان قضائی وشناخت عدالت با خواندن وبه آسانی بدست نمی آید.جمله یکی از اساتید معمم دانشکده هنوز در گوشم است که می گفت عدالت فضیلتی است نفسانی !آیا می توان فضیلت نفسانی عدالت را با خواندن کتب حقوقی بدست آورد؟ پاسخ را می گذارم به عهده کسانی که در پشت میز قضا نشسته اند ودستگاه قضا را می چرخانند !حتی اساتید این فن وفقها در استنباط احکام حقوقی با هم اختلاف نظر دارند .همیشه در این فکر بوده ام کسانی که جامعه را آزمایشگاهی می پندارند وبی تجربگی خود را با سرنوشت انسانها تجربه می کنند چه پاسخی به پیشگاه خداوند دارند ؟چه پاسخی به تاریخ خواهند داد؟ چه پاسخی در پیشگاه بشریت عرضه خواهند کرد؟وقتی از قاضی ای سوال کردم که به عدالت حکمی که صادر کرده ای اعتقاد داری ؟ گفت ما حکم به ظاهر می کنیم و وظیفه مافصل خصومت است و رفع نزاع ! وبر اساس قوانین موضوعه حکم می دهیم کاری به عدالتش نداریم! ! !
      برای دفاع از موکلی وارد دادگاهی شدم دیدم تعدادی در محل اصحاب دعوی نشسته ومانند بچه مدرسه ایها دارند مشق می نویسند. قاضی امر به نشستن داد وبا توجه به محتویات پرونده سوالی روی برگ بازجوئی نوشت وبدستم داد وگفت پاسخ آنرا بنویس ! تازه متوجه شدم که دیگران هم دارند همین کار را میکنند ! شش محاکمه در یک زمان ! مضافا اینکه یکی از دوستان قاضی کناردست قاضی نشسته بود وبا هم مشغول ذکر خاطره بودند !پاسخ سوال را نوشتم وبدست قاضی دادم .سر جایم نشستم ومتفکرانه وزیر چشمی قاضی را نگاه می کردم ! قاضی که روحانی جوان واز سادات وانسان منصفی بود متوجه شد باخنده ای دوست داشتنی گفت این وکیل جوان (کار آموز بودم) الآن فکر می کند که من قاضی چگونه شش محاکمه را در یک آن اداره می کنم ؟ وبعد رو به من کرد وگفت با تراکم پرونده ها وکمبود قاضی مگر چاره ای جز این هست ؟گفتم : دارم به جمله حضرت علی (ع) فکر می کنم که گفته است: وقتی پشت میز قضا مینشینم پشتم می لرزد ! واضافه نمودم :او که حضرت علی(ع) بود ومعدن عدالت اینچنین می گوید حال شما چگونه است نمیدانم ؟ 
      خنده ای کرد وگفت درست است ! او حضرت علی(ع) بود ! ما که حضرت علی(ع) نیستیم که پشتمان بلرزد ! ! !
      انصاف چیز خوبی است فضا را برای تعاطی افکار دلپذیر می کند. من در بسیاری از گفته های مسئولین ومخاطبین آنها آنرا کمتر می بینم وفرقی نمی کند چه در امر سیاسی باشد یا امر قضا، چه در امر مدیریتی باشد یا در مباحثات ومناظرات ویا در مذاکرات و مناقشات بین المللی ! آمریکا می گوید ماباید از انرژی اتمی استفاده کنیم ولی شما حق ندارید! می گوئیم چرا؟ می گوید ممکن است به بمب اتمی دسترسی پیدا کنید وجامعه بشری با مشکل روبرو شود! می گوئیم اولا،سوء سابقه استفاده اولین بمب اتمی در هیروشیما وناکازاکی را شما کسب کرده اید( که ننگ جامعه بشری بود)ثانیا، ما که داریم زیر نظر آژانس انرژی اتمی ومطابق تعهدات بین المللی عمل میکنیم.انصاف ندارند حرف دلشان را بزنندکه هسته ای شدن شما منافی منافع ماست ! چرا که دوست ندارند کشور ما به خود کفائی رسیده واز چمبره وابستگی به نفت رهائی پیدا کند. در دوره حکومت سابق (دوره پهلوی) نفت را از ما می خریدند وبجای وجه نقد که می توانست برای رونق مملکت و نیازهای ضروری استفاده شود، اسلحه و صنایع دست پائینی و وسایل لوکس وتجملاتی و مصرفی برای ما ارسال می کردند که گاه بسیاری از کالاها بعلت نبود انبار و نداشتن بندرگاه مناسب حتی بدون تخلیه،آنقدر در کشتیها می ماند تا پوسیده شده وبه دریا ریخته می شد!جالب اینکه اجاره توقف کشتیها را هم می گرفتند ! ! ! اینها دیگرتفسیرسیاسی نیست واقعیتی عینی است که اتفاق افتاده است . اگر انصاف باشد بسیاری از روابط انسان ها بهبود پیدا می کند. اگر انصاف باشد روابط دولت ها باهم، روابط نهادها با دولت ،روابط دولت ها با ملت هایشان، روابط احزاب با جناح حاکم، روابط زن با شوهر ،روابط انسان با خودش هم خوب می شود
      تشکر فراوان از جناب آقای زارع - سپهر عدالت

    نظر خود را ثبت کنید
    نام کاربر
    متن
       

    Design By Gitysoft